فیک مافیای من پارت ۴:
فیک مافیای من پارت ۴:
خوب خوب خوب جونگکوک
جونگوک:ازم چی میخوای روانیییییییی هاااععععععع؟
ا،ت:یکی زدم توی گوشش و گفتم:
ا،ت:آخرین بارت باشه با اربابت اینجوری صحبت میکنی فهمیدی؟
کوک:......
چونشو گرفتم و محکم اوردم بالا که به چشماش نگاه کردم دوتا تیله ی مشکی که بخاطره گریه کردن تکون میخورد
ا،ت: عایشششش چونشو ول کردم ببین پسر جون اگر از دستورام سرپیچی کنی مثل پدرت کشته میشی فهمیدی
کوک:فهمیدم
ا،ت:خوبه فکر فرارم به سرت نزده به خدمتکار میگم اتاقتو آماده کنه
ا،ت:رفتم بالا که جونگیون اومد سمتم و گفت:
جونگیون:قربان فردا شب یک مهمونی دعوتین و باید با یکی برید و همه ی پسرا های مجلس بهتون درخواست دادن که باهاشون برید
ا،ت:عایشششش این لاشیییی هاااا اوفففف خیلی خوب به همشون درخواست رد بده با کوک میرم مراسم
جونگیون:اما خانم
ا،ات:میخوای با اون لاشی ها برم که معلوم نیست بعدش میخوان چیکار کنن
جونگیون:بله چشم خانم
ا،ت:هاا راستی به این کوک اتاق بده اما اتاقش کناره خودم باشه ممکنه بخاد فرار بکنه
جونگیون:بله چشم خانم
ا،ت:رفتم سمته اتاقم و یک حمام کردم آخه روی لباسم و صورتم خون ریخته بود از حمام اومدم بیرون و لباسمو پوشیدم که جونگیون بهم خبر داد که کوک رفته اتاقش
ا،ت:تق تق
کوک:بله
ا،ت:منم
کوک:-بیا تو
ا،ت:وارده اتاقش شدم که دیدم لباس تنش نیست بدونه اینکه بهش توجه کنم گفتم:
ا،ت:فردا شب یک مهمونی مافیایی داریم تو باید به عنوان دوست پسرم منو همیاری کنی
کوک:مجبورم؟
ا،ت:بله مجبوری برای لباسم حاضر شو میریم خرید
کوک:اوهوم باشه
ا،ت:خوبه
و.......
#lranians__love_Jk
خوب خوب خوب جونگکوک
جونگوک:ازم چی میخوای روانیییییییی هاااععععععع؟
ا،ت:یکی زدم توی گوشش و گفتم:
ا،ت:آخرین بارت باشه با اربابت اینجوری صحبت میکنی فهمیدی؟
کوک:......
چونشو گرفتم و محکم اوردم بالا که به چشماش نگاه کردم دوتا تیله ی مشکی که بخاطره گریه کردن تکون میخورد
ا،ت: عایشششش چونشو ول کردم ببین پسر جون اگر از دستورام سرپیچی کنی مثل پدرت کشته میشی فهمیدی
کوک:فهمیدم
ا،ت:خوبه فکر فرارم به سرت نزده به خدمتکار میگم اتاقتو آماده کنه
ا،ت:رفتم بالا که جونگیون اومد سمتم و گفت:
جونگیون:قربان فردا شب یک مهمونی دعوتین و باید با یکی برید و همه ی پسرا های مجلس بهتون درخواست دادن که باهاشون برید
ا،ت:عایشششش این لاشیییی هاااا اوفففف خیلی خوب به همشون درخواست رد بده با کوک میرم مراسم
جونگیون:اما خانم
ا،ات:میخوای با اون لاشی ها برم که معلوم نیست بعدش میخوان چیکار کنن
جونگیون:بله چشم خانم
ا،ت:هاا راستی به این کوک اتاق بده اما اتاقش کناره خودم باشه ممکنه بخاد فرار بکنه
جونگیون:بله چشم خانم
ا،ت:رفتم سمته اتاقم و یک حمام کردم آخه روی لباسم و صورتم خون ریخته بود از حمام اومدم بیرون و لباسمو پوشیدم که جونگیون بهم خبر داد که کوک رفته اتاقش
ا،ت:تق تق
کوک:بله
ا،ت:منم
کوک:-بیا تو
ا،ت:وارده اتاقش شدم که دیدم لباس تنش نیست بدونه اینکه بهش توجه کنم گفتم:
ا،ت:فردا شب یک مهمونی مافیایی داریم تو باید به عنوان دوست پسرم منو همیاری کنی
کوک:مجبورم؟
ا،ت:بله مجبوری برای لباسم حاضر شو میریم خرید
کوک:اوهوم باشه
ا،ت:خوبه
و.......
#lranians__love_Jk
۹.۷k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.