وقتی بهشون میگی من بچه میخوام

وقتی بهشون میگی من بچه میخوام

نامجون: بیب؟ مطمعنی؟ شاید یکم دردت بگیره ها! 😈

جین: این دنیا حقشه که دوتا وردواید هندسام داشته باشه مگه نه عزیزم.. شایدم دوتا.. یا سه تا و این داستان ادامه دارد

شوگا: خواب بود وقتی بهش گفتی چشاش اندازه نلبکی باز شد تورو کشید تو بغلشو اروم در گوشت گفت حالا شب راجبش تصمیم میگیریم عزیزم

جیهوپ: وایییی باید برم براش سیسمونی بگیرممممم
ات: عزیزم هنوز بچه به وجود نیومده که
جیهوپ: ااا پس بزن بریم تو کارش چون میخوام هرچه سریع تر سیسمونی بگیرممم و کشیدت تو اتاق الفاتحه

جیمین.: هنوز حرفت تموم نشده بود که خودتو روی هوا دیدی
ات: هی جیمین بزارم پاییننن
جیمین: عزیزم مگه نگفتی بچه میخوایی؟ الان دوتا انتخاب داری جیگرررر.. یا رو تخت یا رو مبل یا میخوای بریم تو اشپز خونه جای جدیدیه!
ٕات: اشپزخونههه؟
جیمین: اره باحاله پس فردا بچمون پرسید لک لکا منو کجای خونه گذاشتن میگیم تو اشپز خونه.. رو مبل تخت یکم ضایعس.. لو میریم
ات...
جیمین: سکوت علامت رضاسسس پس بزن بریممم
ات: واییییبییی

تهیونگ: تو هیچ پیشنهادی ندادی چون 4تا بچه داشتین.. همینجوری که دستش روی پات بود گفت
ته: عزیزم نظرت چیه یه فرشته کوچولوی دیگه بیاریم؟ 😈
ات: ته تورو خدا ول کن بسه دیگه
ته: اخه من هنوز دختر ندارم
ات: یهو دیدی اینم پسر شد چیکار کنیم؟
ته: انقدر انجامش میدیم تا دختر شه

کوک: مزاحم نشیم بهتره 😉😈
دیدگاه ها (۰)

سناریو 💕وقتی‌بهش‌میگی:ددی‌من‌یه‌جندم...نامجون: تو گوه میخوری...

سناریودر: وقتی‌ بهش‌ میگی‌ کتاب‌ چطور‌ یک‌ سکس‌ پر‌لذت‌ و‌ د...

سناریو: وقتی بدون اجازه اش رفتی بارکوک:هوممم بیب اشتباه نکن ...

وقتی تحریکشون میکنی و بعد فرار میکنینامجون:میانه،و مچ دستت ر...

جیمین فیک زندگی پارت ۷۸#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط