دستاشو به دو طرف باز کرد و چرخید موقع چرخیدن قهقهه میزد

دستاشو به دو طرف باز کرد و چرخید، موقع چرخیدن قهقهه میزد و میگفت "مامان، مامان ببین چه قشنگ می چرخم"
رشته ی کلام از دستمون در میرفت اما نگاش میکردیم، نگاش میکردیم و اون هی کارای عجیب غریب انجام میداد، هی میخندید، هی از مامانش دلبری میکرد.

وقتی داشتم میومدم خونه با خودم گفتم این روزا چقدر شبیه بچه هام، چقدر دلم میخواد یکی باشه ببینه حس و حالمو، ذوقمو موقع دیدن برگای رنگارنگ، خوشحالیمو موقع هدیه گرفتنِ کاج، خنگ بازیامو موقعِ سرخوشی...

اصلا بودنِ این یه نفر تو زندگی هر آدمی لازمه، یکی که وقتی همه ی آدمای دنیا نادیده میگیرنت، حواسش بهت باشه، یکی که وقتِ سرخوشی بتونی صداش کنی و بگی "ببین امروز چقد آسمون شهر دلم آفتابیه، ببین وقتی کج میخندم قیافم چقد خنگ میشه، ببین من تیکه کلامام با بقیه فرق داره، ببین وقتی کتونی می پوشم چقد خوشتیپ تر بنظر میرسم، ببین تو فلان کار موفق شدم..."

آخ که وقتی اون یه نفر نیست و دلبریاتو نمی بینه چقدر جای خالیشو تو لحظه هات حس میکنی، چقد میفهمی که کم داری یه نفرو واسه دیدنِ پازل زندگیت که خیلی تیکه هاش شبیه دیگران نیست اونوقت با خودت میگی"حیف که فلانی ندید این لحظه رو، حیف که اون یه نفر زندگیم نمیدونه من این مدلی أم، حیف..."

شاید واسه همینه که فضای مجازی پر شده از همین "ببین مَنو ها "، شاید همه ی ما یه نفرو کم داریم که متفاوت تر از همه ببینتمون.
میگم دلبر من میبینمت ، توهم منو ببین خٌب؟

#نازنین_عابدین_پور

╲\╭┓
╭💞 ╯
┗╯\╲
دیدگاه ها (۶)

مردانِ واقعی عطرِ دیور و لالیک نمی زنند ، و مارک هایِ گرانِ ...

💠 به نام خدای مهربان💠 به نام خدای مهروَرزشروع کارها با نام م...

ناراحتی آدم از آدمای عادی عمیق و کوتاه‌مدته و از آدمایی که د...

پارت دووقتی همشون عاشق یه دختر میشنجیک:این لیلا سگ منههمون م...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۱۴

ᴇɴᴇʀɢʏ ᴅʀɪɴᴋ 🌸ʜɪ ᴍʏ sᴡᴇᴇᴛɪᴇs ɪ ᴍɪss ʏᴏᴜ •̩̩̩̩ᯅ•̩̩̩ 💔بآنٔوِ ص...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط