برای لحظه آخر تو را کنار گذاشت

برای لحظه آخر تو را کنار گذاشت
خدا چقدر زمین را در انتظار گذاشت .
هزار سال تورا با عسل به هم آمیخت
هزار معجزه در پیکر تو کار گذاشت .
از آفریدن تو آنقدر به وجد آمد
که از وجود خودش در تو یادگار گذاشت .
کشید دایره ای حول محور تو, سپس
مسیر شعر مرا روی این مدار گذاشت .
تو آمدی به زمین آسمان گریست,خدا
برای گریه او اسم مستعار گذاشت .
همان دقیقه درختان مرده سبز شدند
همان دقیقه که نام تورا بهار گذاشت .
.
.
محمد رفیعی
دیدگاه ها (۷)

آمدی گریه کنی شعر بخوانی بروی!نامه ای خیس به دستم برسانی برو...

.وقتی که تو نیستیدنیاچیزی کم دارد مثل کم داشتنِ یک وزیدن،یک ...

دل من عادت داشت، که بماند یک جا !!به کجا ؟؟ معلوم است !! به ...

فرامرز عرب عامری

دختر جهنمی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط