🍁Part 1🍁
🍁Part_1🍁
🦉❤️آغوش گرم تو❤️🦇
🦉دیانا🦉
سلام من اسمم دیاناعه 17 سالمع امروز میخوام با یع اکیپ آشنا شم و فقط نیکارو میشناسم ک دوست صمیمی خودمع
رفتم لباس پوشیدم آرایش کردم رفتم پایین تاکسی گرفتم بعد 10مین رسیدم کافه ای ک قرار داشتیم نیکارو دیدم واسم دست تکون داد رفتم سمت میزی ک نشسته بودن سلام کردم ب همع بعد نیکا همع رو بهم معرفی کرد
🍁نیکا🍁
رضا،پانیذ،متین،ممد،عسل
پانیذ و رضا باهم رلن من و متینم ک خودت میدونی باهم رلیم و ممد و عسل هم باهم رلن🙂
بچه هااااا راستی... .
همع :چی شدع😮
نیکا:دو روز دیگع چند نفر دیگع عم ب اکیپ اضافه میشع 😅اینو میخواستم بگم😄
دیانا:درد بگیری 😤نیکا مث آدم بحرف
🦉دیانا🦉
بعد از خوردن یع قهوه و بگو و بخند خدافظی کردیم و رفتیم منم یع تاکسی گرفتم
رفتم خونه رسیدم خونه لش کردم رو تخت خعلی خسته بودم از ساعت4:00 تا 8:30 کافه بودیم پاشدم لباس عوض کردم یع ساعت خوابیدم😴
🍃یک ساعت بعد🍃
با صدای مامانم بیدار شدم گفت بیا شام بخور گفتم بش پاشدم آب زدم ب صورتم رفتم شام خوردم بعد شام رفتم بخوابم قبلش رفتم تو گوشی ببینم چ خبرع دیدم نیکا پی ام دادع
🍃مکالمه دیانا و نیکا🍃
نیکا:صلم دیا چطوری عشقم💕دو روز دیگع نپیچونی دوبارع تو همون کافه قرار داریم واسه اون عضوای جدید اکیپ🙃منتظرتم😉
دیانا:صلم نیکو💜 خبم مرص💕نع حواسم هس تازه من ک میدونم ت دوساعت قبل از قرار زنگ زنی ب من میگی دیر شد😐
نیکا:مزه نریز بامزه😂ولی یادت نرع هااا شب بخیر 😴
دیانا:هوففف شب بخیر😴
❤️❤️❤️
لایک و کامنت فراموش نشع🙂😉
🦉❤️آغوش گرم تو❤️🦇
🦉دیانا🦉
سلام من اسمم دیاناعه 17 سالمع امروز میخوام با یع اکیپ آشنا شم و فقط نیکارو میشناسم ک دوست صمیمی خودمع
رفتم لباس پوشیدم آرایش کردم رفتم پایین تاکسی گرفتم بعد 10مین رسیدم کافه ای ک قرار داشتیم نیکارو دیدم واسم دست تکون داد رفتم سمت میزی ک نشسته بودن سلام کردم ب همع بعد نیکا همع رو بهم معرفی کرد
🍁نیکا🍁
رضا،پانیذ،متین،ممد،عسل
پانیذ و رضا باهم رلن من و متینم ک خودت میدونی باهم رلیم و ممد و عسل هم باهم رلن🙂
بچه هااااا راستی... .
همع :چی شدع😮
نیکا:دو روز دیگع چند نفر دیگع عم ب اکیپ اضافه میشع 😅اینو میخواستم بگم😄
دیانا:درد بگیری 😤نیکا مث آدم بحرف
🦉دیانا🦉
بعد از خوردن یع قهوه و بگو و بخند خدافظی کردیم و رفتیم منم یع تاکسی گرفتم
رفتم خونه رسیدم خونه لش کردم رو تخت خعلی خسته بودم از ساعت4:00 تا 8:30 کافه بودیم پاشدم لباس عوض کردم یع ساعت خوابیدم😴
🍃یک ساعت بعد🍃
با صدای مامانم بیدار شدم گفت بیا شام بخور گفتم بش پاشدم آب زدم ب صورتم رفتم شام خوردم بعد شام رفتم بخوابم قبلش رفتم تو گوشی ببینم چ خبرع دیدم نیکا پی ام دادع
🍃مکالمه دیانا و نیکا🍃
نیکا:صلم دیا چطوری عشقم💕دو روز دیگع نپیچونی دوبارع تو همون کافه قرار داریم واسه اون عضوای جدید اکیپ🙃منتظرتم😉
دیانا:صلم نیکو💜 خبم مرص💕نع حواسم هس تازه من ک میدونم ت دوساعت قبل از قرار زنگ زنی ب من میگی دیر شد😐
نیکا:مزه نریز بامزه😂ولی یادت نرع هااا شب بخیر 😴
دیانا:هوففف شب بخیر😴
❤️❤️❤️
لایک و کامنت فراموش نشع🙂😉
۷.۳k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.