دلم از نام خزان می لرزد
دلم از نام خزان میلرزد
زانکه من زادهی تابستانم!
شعر من آتش ِ پنهان ِمن است
روز و شب شعله کشد در جانم.
میرسد سردی ِ پاییز ِ حیات،
تاب ِ این سیل ِ بلاخیزم نیست
غنچهام غنچهی نشکفته به کام،
طاقت سیلی پاییزم نیست!
فریدون مشیری
زانکه من زادهی تابستانم!
شعر من آتش ِ پنهان ِمن است
روز و شب شعله کشد در جانم.
میرسد سردی ِ پاییز ِ حیات،
تاب ِ این سیل ِ بلاخیزم نیست
غنچهام غنچهی نشکفته به کام،
طاقت سیلی پاییزم نیست!
فریدون مشیری
۱.۵k
۰۵ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.