روبروم وایستاده

روبروم وایستاده
منم نشستم رو صندلی،
شروع میکنه به‌دورم چرخیدن
میگه: بازم اومدم
میبینم که زخمی شدی
الهی،بیچاره!
چیشد؟ نتونستی؟ خواستی منو بکشی که قوی بمونی؟
هوم؟
منو ببین، ولی خودتم ببین
چیشد اون‌ آدم قوی که ازش حرف میزدی؟
چیزی نمیگم،سرمو میندازن پایین،پای چپم شروع به لرزیدن میکنه، با دستم نگهش میدارم،نباید بفهمه تیک عصبی گرفتم.
میخنده.
- چیو از من قایم میکنی؟ یادت رفته؟ من خودتم ، من همون کوچولوی تو وجودتم که بهم گفتی ضعیف و بیچاره…
ببین الان اونی که داغونه کیه.
تو منو تو این دنیای سیاه رها کردی رفتی، حالا برگشتی اینجا؟
حالا خودت زخمی تری؟
چیشده؟
نکنه رفتی سراغ آدما؟
هوم…
همونا که منو اینطوری کردن؟
بدبخت.
میبینی؟
چه قوی باشی چه ضعیف
چه بزرگ باشی چه کوچیک
این دنیا بی رحمه،یه جوری میزنه که نفهمی از کجا خوردی از کی خوردی.
این دنیا همونقدر که قشنگه همونقدرم ترسناکه.
حالا تو اینجایی،تو دنیای سیاه تاریکت.
زخمی،تیکه پاره.
حالا تو مثل منی.
کوچیک و ضعیف.
بعدشم میره، کم‌کم محم میشه، دیگه ندیدمش…
دیدگاه ها (۳)

ت‍‌و اوج ن‍‌اراح‍‌ت‍‌ی‍‌ش ک‍‌ن‍‌ارش #ب‍‌ودم ت‍‌و #خ‍‌ش‍‌ح‍‌ا...

سیگارم دیگه آرومم نمیکنه🚶🏻‍♂🖤#mood🥺🖤

خیلی خستم🥲

چیزی که مال منه ....مال منه اوک:/💜

نه خوب شده نه بد ولی نظر بدیدتک پارتیاسم: آخرین فنجان قهوه*ص...

دروداین چیزایی که گفتی اصلاً عجیب نیست. هرکسی وقتی یه کم به ...

ویو یونجو : شروع کردیم به غذا خوردن ومن هنوز هم حالم بد بود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط