و منم رفتم که جین رو صدا کنم رفتم تو اتاق کارش که دیدم نی
و منم رفتم که جین رو صدا کنم رفتم تو اتاق کارش که دیدم نیست خواستم برم که یهو جین از حموم اتاق کارش اومد بیرون خاک به سرم فقط یدونه حوله دوره کمرشه روم رو برگردوندم
ا.ت:وای خیلی معذرت میخوام فقط اومدم برای صبحونه صداتون کنم
احساس کردم داره میخنده
(ویو جین)
از کیوت بازیش خندم گرفت وای من دارم چی میگم
جین:اشکالی نداره(خنده)
ا.ت:پس من برم شما هم بیاید پایین
جین:باشه الان میام
رفت بیرون منم لباسام رو پوشیدم و با موهای خیس رفتم پایین که دیدم همه دور میز نشستن منم رفتم نشستم
ا.ت:چرا موهاتون خیسه
جین:حال نداشتم خشک کنم
ا.ت:اما سرما میخورید
جین:مهم نیست
یهو دیدم پاشد رفت بالا بعد از چند مین برگشت پایین برنگشتم سمتش و به خوردن ادامه دادم که یهو احساس کردم یچیزی رو سرمه میسو هم داره میخنده برگشتم که دیدم ا.ت داره با حوله موهام رو خشک میکنه
جین:مهم نی...
ا.ت:خیلیم مهمه سرما میخورید
میسو:بابایی خیلی بامزه شدید
جین:ا.ت بیا صبحونه ات رو بخور نیازی نی...
لقمه رو برداشت و کرد تو دهنم
ا.ت:شما بخورید منم موهاتو رو خوشک میکنم
جین:مطمئنی؟خسته میشی هااا
ا.ت:نه مشکلی نیست
خیلی حس خوبی داشت جوری که نفهمیدم کی صبحونم تموم شد ا.ت هم کارش تموم شد اما دلم نمیخواست هیچ وقت از کارش دست بکشه ا.ت رفت که حوله رو بزاره بالا منو میسو هم رفتیم رو مبل نشستیم و...
اینم کادو ی روز دخترتون🤍
ا.ت:وای خیلی معذرت میخوام فقط اومدم برای صبحونه صداتون کنم
احساس کردم داره میخنده
(ویو جین)
از کیوت بازیش خندم گرفت وای من دارم چی میگم
جین:اشکالی نداره(خنده)
ا.ت:پس من برم شما هم بیاید پایین
جین:باشه الان میام
رفت بیرون منم لباسام رو پوشیدم و با موهای خیس رفتم پایین که دیدم همه دور میز نشستن منم رفتم نشستم
ا.ت:چرا موهاتون خیسه
جین:حال نداشتم خشک کنم
ا.ت:اما سرما میخورید
جین:مهم نیست
یهو دیدم پاشد رفت بالا بعد از چند مین برگشت پایین برنگشتم سمتش و به خوردن ادامه دادم که یهو احساس کردم یچیزی رو سرمه میسو هم داره میخنده برگشتم که دیدم ا.ت داره با حوله موهام رو خشک میکنه
جین:مهم نی...
ا.ت:خیلیم مهمه سرما میخورید
میسو:بابایی خیلی بامزه شدید
جین:ا.ت بیا صبحونه ات رو بخور نیازی نی...
لقمه رو برداشت و کرد تو دهنم
ا.ت:شما بخورید منم موهاتو رو خوشک میکنم
جین:مطمئنی؟خسته میشی هااا
ا.ت:نه مشکلی نیست
خیلی حس خوبی داشت جوری که نفهمیدم کی صبحونم تموم شد ا.ت هم کارش تموم شد اما دلم نمیخواست هیچ وقت از کارش دست بکشه ا.ت رفت که حوله رو بزاره بالا منو میسو هم رفتیم رو مبل نشستیم و...
اینم کادو ی روز دخترتون🤍
۸.۷k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.