هرچند پیش روی تو غرق خجالتند

هرچند پیش روی تو غرق خجالتند
چشمان این غریبه فقط با تو راحتند
بانو...به بی قراری شاعر ببخش اگر
این شعرها به حضرت چشمت جسارتند
آغوشت آشیانه ی گرم کبوتران
لبخندهات...حس نجیب زیارتند
دور از نگاه سرد جهان...دست های من
با بافه های موی تو سرگرم خلوتند
دنیا سکوت های مرا ساده فکر کرد
از حرف دل پُرند...اگر بی شکایتند
بی خواب کوچه گردی و بدخوابی ام نباش
دلشوره های هرشبم از روی عادتند
هی کوچه...کوچه...کوچه...به پایان نمی رسم
شب های سرد و ابری من بی نهایتند...! 

 

اصغر معاذی
دیدگاه ها (۹)

مادر ها مظلوم ترین جنس آفریده ی خدا هستند!دلواپس که میشوند، ...

اسفند تافته جدا بافته است! نه می‌توان انگ سرمای زمستان را به...

از ما که گذشت اما پاییز امسال هم که بگذرد. زمستان‌های زیادی ...

تا زمانی که رسیدن به تو امکان داردزندگی درد قشنگیست که جریان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط