مثل یک روحی، رها از بند زندان و تنی
مثل یک روحی، رها از بند زندان و تنی
دور هم باشی اگر از من٬ همیشه با منی
خوب میدانی که در قلبم کسی جای تو را ...
بعد ِ تو دنیا برای من به قدر ارزنی ...
تو همیشه بیخبر مهمان بغضم میشوی
بیهوا از چشمهای خستهام سر میزنی
خستهای از این همه طوفان پی در پی ولی
تو امید آخر عشقی٬ نباید بشکنی!
گرمی دست تو غم را از دل من میبرد
مثل یک آتش که میافتد به جان خرمنی
این همه مهر و محبت کار دستت میدهد
وای از آن روزی که دستت میرسد پیراهنی ...
اِن یکادُ الذینَ ... چشم نامحرم به دور !
چشم این قوم و برادرهای شوم ِ ناتنی
من نمیخواهم که هر شب یاد تو باشم ولی
تو مگر از خوابهای خستهام دل میکنی؟!
دوست داری باز هم "پروانه تر" از این شوی؟
که تمام لحظهها را پیله دورت میتنی؟
فکر کن بود و نبود من چه فرقی میکند؟
مثل من این روزها وقتی به فکر رفتنی
رد پایت را بگیر از کوچههای این غزل
گرچه تو تنها دلیل شاعریهای منی...
@LOVE_ARAM
دور هم باشی اگر از من٬ همیشه با منی
خوب میدانی که در قلبم کسی جای تو را ...
بعد ِ تو دنیا برای من به قدر ارزنی ...
تو همیشه بیخبر مهمان بغضم میشوی
بیهوا از چشمهای خستهام سر میزنی
خستهای از این همه طوفان پی در پی ولی
تو امید آخر عشقی٬ نباید بشکنی!
گرمی دست تو غم را از دل من میبرد
مثل یک آتش که میافتد به جان خرمنی
این همه مهر و محبت کار دستت میدهد
وای از آن روزی که دستت میرسد پیراهنی ...
اِن یکادُ الذینَ ... چشم نامحرم به دور !
چشم این قوم و برادرهای شوم ِ ناتنی
من نمیخواهم که هر شب یاد تو باشم ولی
تو مگر از خوابهای خستهام دل میکنی؟!
دوست داری باز هم "پروانه تر" از این شوی؟
که تمام لحظهها را پیله دورت میتنی؟
فکر کن بود و نبود من چه فرقی میکند؟
مثل من این روزها وقتی به فکر رفتنی
رد پایت را بگیر از کوچههای این غزل
گرچه تو تنها دلیل شاعریهای منی...
@LOVE_ARAM
۴۴۹
۲۴ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.