عهد بستم که دگر یار تو باشم حتما

عهد بستم که دگر یار تو باشم حتما
بنده‎ی خوب و سزاوار تو باشم حتما

گر چه این بارِ کجم را به تو دادم ولی
ننوشتم که سربار تو باشم حتما

باز هم گرمی آغوش شما هست که من
گاه شرمنده‎ی رفتار تو باشم حتما

درد من را احدی غیر خودت درک نکرد
مونسم باش که بیمار تو باشم حتما

گره کور مرا باز نکن از سرِ خود
نذر دارم که گرفتار تو باشم حتما

طلب مغفرتم را بدهی یا ندهی
خِیرم این است بدهکار تو باشم حتما

می‎کِشانی اگر تو این طرف و آن طرفم
دوست دارم که سرِ کار تو باشم حتما

به تو و کهف تو امید نبندم، چه کنم?
بده راهم سگ دربار تو باشم حتما

روز محشر نشوم معطل احسان کسی
فاطمه گفته خریدار تو باشم حتما

ساکن شهر حسینت شده‎ام تا بپذیری
زینت کوچه و بازار تو باشم حتما

به دو تا مشک اباالفضل قسم من باید
روضه‎خوان دم افطار تو باشم حتما

علم و دست من افتاد ولی گریه نکن
مادرم گفته علمدار تو باشم حتما

آرزو داشتم عمری خود من زائرِ آن
مادر دست به دیوار تو باشم حتما
دیدگاه ها (۱۲)

فقیر محض رسیدم به پات محتاجمتصدّقی که ز کل جهات محتاجمغریق ن...

مسجد کوفه خداوند نگهدار تو بادکه دگر نشنوی آوای مناجات علی

یادشون گرامی روحشون شاد

پیامبر را ابتر نامیدن که خود ابتر شدن با آمدن حسن مزئین شد خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط