خونهی عشقو خودم ساختم آجر به آجر هیچوقت نشد خونهمونو

خونه‌ی عشقو خودم ساختم. آجر به آجر. هیچ‌وقت نشد خونه‌مونو فرش کنیم و توش وسیله بچینیم و بشینیم توش یه چایی باهم بخوریم. چون هرچی من می‌ساختم تو خرابش می‌کردی. هیچ‌وقت یه آجر دست من ندادی کمکم کنی. فقط گاهی گفتی آره قشنگه! دوسش دارم. بارها طاق زدم و براش سقف ساختم اما تو آوار کردی سقفسو رو سر هردومون. من از این ور می‌ساختم تو از اون ور خراب می‌کردی.
هیچ‌وقت این خونه، خونه نشد. هزارسال ساختنش طول کشید و تموم نشد. ولی قدرت دستای من تموم شد. دو ساله دستام درد می‌کنه. خسته شدم. آخر نشسته‌م یه گوشه و تکیه دادم به یه دیوار نصفه نیمه و تو اومدی همون دیواری که بهش تکیه کردمم خراب کردی.
حالا نشستم کف این خونه رو سیمان سرد و به سقف خراب شده و دیوارای آجریِ نصفه کاره نگاه می‌کنم. دیگه دست کشیدم از ساختن و دست تو سپردن برای اینکه خرابش کنی.
نشستم خراب کردنتو تماشا کنم. آجر به آجر دیوار خونه‌مونو بشکن و بنداز دور. ذره ذره به مخروبه و ویرونه تبدیلش کن.
من تا آخرین لحظه، تا آخرین آجری که از این خونه مونده باشه، می‌شینم و نگاه می‌کنم. می‌شینم و تماشا می‌کنم که چه تلاشی می‌کنی واسه ویرونه کردن خونه‌ی رویایی من.
می‌شینم و نگاهت می‌کنم که چطور دستاتو به خون تک تک رویاها و آرزوهامون آلوده می‌کنی.
آخری رویا رو که کشتی، آخرین حسو که خفه کردی، آخرین آجرو که کندی، منو که به نقطه پایان رسوندی، میرم پی کارم. میرم بدون اینکه هیچوقت دلم بخواد پشت سرمو نگاه کنم.
فعلا نشستم و با چشام بهت میگم ببین اونی که خرابش کرد کیه!؟
ببین اونی که وقتی دست از ساختن کشید، خونه‌ از خونه بودن افتاد و شد چارتا چارچوب و دیوار، کیه؟!
ببین حق با کی بود و آخرش بازنده کیه؟
#مانگ_میرزایی


#عاشقانه
دیدگاه ها (۱)

یک روزایی هستفقط نیاز داری به یک گوشه دنج از کل دنیا.گوشه ای...

پنجاه سال دیگهموقعی که همه دیگه از تب و تاب عاشقی و دیونگی ک...

‌‌‏دلخوش نشسته‌ام که شاید گذر کنیلعنت به شایدی که مهیّا نمی‌...

کاش میشد قلب ما از یاس بودتک تک گلبرگ آن احساس بودپاک و سبز ...

کیوت ولی خشن پارت ۲از دستش فرار کردی و در حین راه خیلی بهت ز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط