پارت⁵
(بادیگارد هات❤️🔥)
ثورا گفت:
_کارت خوب بودا
_خفه کار من همیشه خوب بوده
ابرویی بالا انداخت و گفت:
_بعله بر منکرش لعنت.
با خنده گفتم:
_چرا خودتو لعنت میکنی خواهر.
با حرص دندون قروچه ای کرد و خواست جواب دندان شکنی بده که صدای ماشینی از پشت بلند شد.
ولی انقدر بدنم کوفته بود که به ب.ا.س.ن.م نگرفتم و سرمو انداختم پایین.
بعد چند ثانیه که صدایی نیومد گفتم:
_هوی ثوری کجا سِیر میکنی؟
هیچی نگفت و با آرنج زد تو پهلوم.
دادی کشیدم و با صدای بلند گفتم:
_زنیکه چند دقیقه پیش که همو ناز و نوازش نمیکردیم ناسلامتی داشتیم دعوا میکردیم.
دیدم دوباره هیج صدایی ازش در نمیاد.
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.