کتابسوم

#کتاب_سوم
#دعبل_و_زلفا
نوشته #مظفر_سالاری
#بریده اول:
پیشکار نامه هایی را که در دست داشت به سینه فشرد و جوابی نداد.
اتاقک تاب می خورد و آرام دور خودش می چرخید و از درون استوانه‌ی برج که به تدریج تنگ می شد، بالا می رفت. از پنجره های اتاقک و از روزنه های برج می دیدند که چگونه از زمین فاصله می گیرند. مسلم خود را به دیواره اتاقک چسباند.
- هرچه سن آدمی بالا می رود، بیشتر از ارتفاع می ترسد. دارم سرگیجه می گیرم.
-چشمانت را ببند و خودت را جای این جعفر بیچاره بگذار که باید هر روز از این چاه معکوس، بالا و پایین برود.
باز مسلم به پهلویش زد. دعبل به روی خود نیاورد.
(صفحه ۵۲)

عکس از #باکلاسا
در پیام رسان ایرانی#سروش
http://sapp.ir/ja_ketab_i
دیدگاه ها (۱)

#کتاب_سوم#دعبل_و_زلفانوشته #مظفر_سالاری#کتاب_خوب_بخوانیم#بری...

#کتاب_ویژهیه کتاب متفاوت و عالی که می تونم بگم از وقت گذاشتن...

#دعبل_و_زلفانوشته #مظفر_سالاریانشاءالله به زودی از این کتاب ...

کتاب خوب بخوانیم#دعبل_و_زلفاواقعا قشنگه حتما بخونید.در پیام ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط