آخر اسیرت کرد این دنیای اشرافی
آخر اسیرت کرد، این دنیای اشرافی
دکتر شدی و فکر کردی قلهی قافی
دکتر شدی، اما چرا دردی نمیبینی؟
باشد! در این هذیان رهایم کن، هوالشافی
میدانم آخر میپری از بام من، وقتی
نه دام خوبی دارم و نه دانهی کافی
بس ناجوانمردانه سرد است این هوا، آری
وقتی زمستان است و تو شالی نمیبافی
داری جهانی را که با هم خالقش بودیم،
یکباره ویران میکنی، خیلی بیانصافی!
آیینه ام، میبینم آن روزی که با حسرت،
#در_شهر میگردی به دنبال دل صافی
من مثل یک بازنده، خواهم رفت و میدانم
داری برای بازیات، بازیچه ی کافی
در شعرهایم ماندگارت کردهام اما
کافیست دیگر، میروم دنبال صرافی
دکتر شدی و فکر کردی قلهی قافی
دکتر شدی، اما چرا دردی نمیبینی؟
باشد! در این هذیان رهایم کن، هوالشافی
میدانم آخر میپری از بام من، وقتی
نه دام خوبی دارم و نه دانهی کافی
بس ناجوانمردانه سرد است این هوا، آری
وقتی زمستان است و تو شالی نمیبافی
داری جهانی را که با هم خالقش بودیم،
یکباره ویران میکنی، خیلی بیانصافی!
آیینه ام، میبینم آن روزی که با حسرت،
#در_شهر میگردی به دنبال دل صافی
من مثل یک بازنده، خواهم رفت و میدانم
داری برای بازیات، بازیچه ی کافی
در شعرهایم ماندگارت کردهام اما
کافیست دیگر، میروم دنبال صرافی
۱۹.۲k
۲۲ فروردین ۱۴۰۰