دو پارتی.....
#دو_پارتی.....
#پارت1
شخصیت ها: ا.ت، شوگا، چان یول( این شخصیت نامزد خاهر شوگا است)، مامان شوگا
(ا.ت)
امروز منو شوگا زود تر از شرکتی که توش کار میکردیم مرخص شدیم
داشتیم میرفتیم خونه که من به شوگا گفتم که من میخوام برم لوازم تحریر پاک کن طراحیم تموم شده منو تا لوازم تحریر ببر بعد برو خونه من خودم میام
شوگا منو جای لوازم تحریر پیاده کرد و رفت
مغازه خیلی شلوغ بود و ادم نمیفهمید چیکار میکنه.
رفتم داخل و پاک کن خریدم اما داخل مغازه که بودم حس میکردم یکی داره دنبالم میکنه و حواسش بهم هست که یکدفعه چان یول رو دیدم
چان یول: سلام ا.ت خوبی؟
ا.ت: سلام ممنون تو خوبی
چان یول: اره مرسی. اوه من باید برم بعدا میبینمت.
ا.ت: باشه خدافظ.
کارم که تو مغازه تموم شد اومدم بیرون و به سمت خونه به راه افتادم اما هنوز هم هست میکردم که یکی داره دنبالم میکنه که یکدفعه یک دستمال اومد جلو ی دهنم و بیهوش شدم
........
#پارت1
شخصیت ها: ا.ت، شوگا، چان یول( این شخصیت نامزد خاهر شوگا است)، مامان شوگا
(ا.ت)
امروز منو شوگا زود تر از شرکتی که توش کار میکردیم مرخص شدیم
داشتیم میرفتیم خونه که من به شوگا گفتم که من میخوام برم لوازم تحریر پاک کن طراحیم تموم شده منو تا لوازم تحریر ببر بعد برو خونه من خودم میام
شوگا منو جای لوازم تحریر پیاده کرد و رفت
مغازه خیلی شلوغ بود و ادم نمیفهمید چیکار میکنه.
رفتم داخل و پاک کن خریدم اما داخل مغازه که بودم حس میکردم یکی داره دنبالم میکنه و حواسش بهم هست که یکدفعه چان یول رو دیدم
چان یول: سلام ا.ت خوبی؟
ا.ت: سلام ممنون تو خوبی
چان یول: اره مرسی. اوه من باید برم بعدا میبینمت.
ا.ت: باشه خدافظ.
کارم که تو مغازه تموم شد اومدم بیرون و به سمت خونه به راه افتادم اما هنوز هم هست میکردم که یکی داره دنبالم میکنه که یکدفعه یک دستمال اومد جلو ی دهنم و بیهوش شدم
........
۲.۳k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.