از حال من بخواهی بدانیایستاده ام در میانه ی خودم و دستان

از حال من بخواهی بدانی،ایستاده ام در میانه ی خودم و دستان و پاهایم والسی را دلتنگتند که نرم می رود،نرم می آید.
از حال من بخواهی بدانی،سرشارم از نور و تو...!!
دیدگاه ها (۱)

تو در فنجان چایم غوطه میخوریلابه لای جزوه های کلاس عکاسی ام ...

حال این روزهایم؛شبیه دختر بچه ای ست...که موهایش بعد شیمی درم...

گل آرزوهایش را از میان هزاران گل چید و بوسید و به روی چشمانش...

این ابرهارا من در قاب پنجره نگذاشته امکه بردارماگر آفتاب نمی...

🗝️«امروز»ببخش بی آن که بخواهی بدانی چه از تو رفت.بتاب چنان ک...

و اگر می نویسم،دوست دارم بدانیدر خلأ دنیای بی جاذبه از نبودن...

نیایش صبحگاهی 🍁🍂🍁 ای خدای خوب و مهربان! کمکم کن تا به هر کجا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط