پارت ۲ فرشته ای از آسمان

پارت ۲ فرشته ای از آسمان


_______________________




داشتم میرفتم سر کلاس که یهو وسط خیابون یکی خفت.م کرد و من از این ها خیلی میترسم یه جورایی فوبیا دارم به دزدیده شدن و اینجور چیزا چند تا پسر داخل کوچه بردنم و من نشستم روی زمین از ترس داشتم سکته میکردم
که یهو دیدم جیمین با چند نفر اومد و با اونها درگیر شدن دیدم جیمین اومد و بلندم کرد پاهام زخمی شدن و جیمین گرفتم بغل و بردم داخل کلاس نشستم و جیمین پام رو پانسمان کرد

جیمین . هواست به خودت باشه من که همیشه نمی تونم کمکت کنم

ا.ت باشه ممنون خودت چیزیت نشده

جیمین نه من خوبم من باید برم بای
و از کلاس رفت بیرون منم رفتم که یه هوایی بوخورم بیرون دیدم یه دختره ای افتاده زمین
و جیمین رفت و بلندش کرد و زخم های رو پانسمان کرد

اون لحظه من اشک تو چشمام جمع شونده داشتم با خودم میگفتم پس فقط به من کمک نمی کرده به همه کمک می‌کنه 🥺🫠🫠

دیدم یکی از روز زمین بلندم کرد جیمین بود
جیمین . خوبی چیزیت نشده
ا.ت ممنون خودم میتونم .خیلی سرد
جیمین . چیزی شده
ا.ت نه فقط برو بقیه به کمکت نیاز دارن و بلند شودم و رفتم
رفتم داخل دستشویی و کلی گریه کردم آخه چرا چرا من عاشق کسی که نمی شناسم شودم چرا همینجوری داشتم گریه میکردم که دیدم .
......




می‌دونم مریضم ولی شما ها هم خماری بکشید
حمایت یادت نره🌚🌚🌚🌚