«کافه نادری»
«کافه نادری»
توی کافه نادری، کنجِ همون میزِ بلوط،
دوتا صندلی لهستانی هنوز منتظرن
تا من و تو بشینیم، گَپ بزنیم مثلِ قدیم،
شب بشه مشتریا تا آخرین نفر بِرَن.
ما همیشه اولین و آخرین بودیم، عزیز
هم تو تابستونِ داغ، هم توی پاییزای سرد.
تابلوی «بسته» و « بازِ» پُشتِ شیشهی درو
بعدِ رفتنِ ما اون کافهچی وارونه میکرد.
چشمکِ ستارهها رو میشمردیم، یادته؟
واسه تنهاییِ شب غصه میخوردیم، یادته؟
من مثه سایهی تو ، تو واسه من مثلِ نفس،
هردومون برای همدیگه میمُردیم، یادته
دستامون تو دستِ هم، گُم میشدیم تو خوابِ شهر،
دلِ دیوونهی من هِی قدماتو میشمرد.
کوچهها رو رَد میکردیم تا خیابونِ بزرگ،
عطرِ نابِ تو منو تا آخرِ دنیا میبُرد.
حالا تو نیستی و این کوچه صدام نمیزنه.
حالا تو نیستی و بیتو دیگه کافه، کافه نیست.
دیگه هیچ ستارهیی جرأتِ چشمک نداره،
هیچکسی مثل من از نبودنت کلافه نیست.
چشمکِ ستارهها رو میشمردیم، یادته؟
واسه تنهاییِ شب غصه میخوردیم، یادته؟
من مثه سایهی تو، تو واسه من مثلِ نفس،
هردومون برای همدیگه میمُردیم، یادته.
یغما گلرویی
ترانه کافه نادری با صدای رضا یزدانی
در کانال تلگرام
توی کافه نادری، کنجِ همون میزِ بلوط،
دوتا صندلی لهستانی هنوز منتظرن
تا من و تو بشینیم، گَپ بزنیم مثلِ قدیم،
شب بشه مشتریا تا آخرین نفر بِرَن.
ما همیشه اولین و آخرین بودیم، عزیز
هم تو تابستونِ داغ، هم توی پاییزای سرد.
تابلوی «بسته» و « بازِ» پُشتِ شیشهی درو
بعدِ رفتنِ ما اون کافهچی وارونه میکرد.
چشمکِ ستارهها رو میشمردیم، یادته؟
واسه تنهاییِ شب غصه میخوردیم، یادته؟
من مثه سایهی تو ، تو واسه من مثلِ نفس،
هردومون برای همدیگه میمُردیم، یادته
دستامون تو دستِ هم، گُم میشدیم تو خوابِ شهر،
دلِ دیوونهی من هِی قدماتو میشمرد.
کوچهها رو رَد میکردیم تا خیابونِ بزرگ،
عطرِ نابِ تو منو تا آخرِ دنیا میبُرد.
حالا تو نیستی و این کوچه صدام نمیزنه.
حالا تو نیستی و بیتو دیگه کافه، کافه نیست.
دیگه هیچ ستارهیی جرأتِ چشمک نداره،
هیچکسی مثل من از نبودنت کلافه نیست.
چشمکِ ستارهها رو میشمردیم، یادته؟
واسه تنهاییِ شب غصه میخوردیم، یادته؟
من مثه سایهی تو، تو واسه من مثلِ نفس،
هردومون برای همدیگه میمُردیم، یادته.
یغما گلرویی
ترانه کافه نادری با صدای رضا یزدانی
در کانال تلگرام
۱۱۶
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.