با یک غریبه پشت میز می نشیند
.
با یک غریبه، پشت میز می نشیند
صبحانه می خورد
احتمالا دور از چشمِ غریبه
بغض ها را یواشکی می خورد
از پشتِ فنجان قهوه
زل می زند به دور
احتمالا دنبالِ یک تک نگاهِ عاشقانه
در چشم های غریبه می گردد
با غریبه سیگار می کشد،
می خوابد،
عشق می ورزد
احتمالا تصورش این است
شبی را با کمی مهتاب
عاشقانه می سازد
غریبه را به جای سلام می بوسد
به جای خداحافظی می بوسد
احتمالا در آرزو هایش
غریبه را تا ابد می بوسد
احتمالا تا ابد
یک غریبه را می بوسد
.....
غمناک است
بسیار غمناک
ولی
آن غریبه
منم
#نیکی_فیروزکوهی
با یک غریبه، پشت میز می نشیند
صبحانه می خورد
احتمالا دور از چشمِ غریبه
بغض ها را یواشکی می خورد
از پشتِ فنجان قهوه
زل می زند به دور
احتمالا دنبالِ یک تک نگاهِ عاشقانه
در چشم های غریبه می گردد
با غریبه سیگار می کشد،
می خوابد،
عشق می ورزد
احتمالا تصورش این است
شبی را با کمی مهتاب
عاشقانه می سازد
غریبه را به جای سلام می بوسد
به جای خداحافظی می بوسد
احتمالا در آرزو هایش
غریبه را تا ابد می بوسد
احتمالا تا ابد
یک غریبه را می بوسد
.....
غمناک است
بسیار غمناک
ولی
آن غریبه
منم
#نیکی_فیروزکوهی
- ۷۲۶
- ۰۹ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط