حال جنین نامشروعی را دارم

حال جنینِ نامشروعی را دارم
که به دنیا آمدنش آبرو می ریزد .. و
سِقطش قتلی است عمدی..

کاش امشب
بندِ نافِ روزگار دورِ گلویم بپیچد
و خفه کند، نطفه ای را
که در درد بسته شد ... تا
زاده نشوم در طالع شومی که
قبل از بدنیا آمدن،
حکم به تکفیرِ من از زندگی می‌دهد..

غمگینم،
شبیه کودکِ نامشروعی
که همه
او را به گناهِ والدین شماتت می‌کنند..

کاش امشب
طومارِ مرگ بپیچد نسخۀ زندگی‌ام را..

می‌دانی
یک عمر که قرار باشد
حرامزاده خطاب شوی،
هر روز
محکوم به مُردن می‌شوی در نگاه خیرۀ اجتماع..

من قبل از زندگی، هزار بار مُرده‌ام..
دیدگاه ها (۱)

به خاطر تمام شب‌هایی که مُردم و صبحش پاشدم از سر گرفتم و هیچ...

اسمش چیست؟این حس،این حال؛همین که وقتی به تو فکر میکنم...از گ...

فردا دیر است ...امروزت را همین امروز، زندگی کن!همین امروز لذ...

حواسم باشدازاسارت زندان این زندگی که خلاص شدمقفل زبانم راباز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط