حواسم باشدازاسارت زندان این زندگی که خلاص شدم
حواسم باشدازاسارت زندان این زندگی که خلاص شدم
قفل زبانم رابازکنم
تاریخ راباخدا زیروروکنم
بودونبودها را وارسی کنم
از غصه ی نانی بگویم که
جای همه امیدهاراگرفته بود.
موج خشمش را به جان میخرم
اما
فریاداعتراضم را روزی صدبارتکرارمی کنم.
سوالهای بی پاسخ زیادی روی دلم سنگینی میکنند...
قفل زبانم رابازکنم
تاریخ راباخدا زیروروکنم
بودونبودها را وارسی کنم
از غصه ی نانی بگویم که
جای همه امیدهاراگرفته بود.
موج خشمش را به جان میخرم
اما
فریاداعتراضم را روزی صدبارتکرارمی کنم.
سوالهای بی پاسخ زیادی روی دلم سنگینی میکنند...
۴.۵k
۱۸ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.