نگرانم ولی چه باید کرد

نگرانم !‌ ولی چه باید کرد؟
عشق، دلواپسی نمی فهمد !
درد من، خطِ میخی است عزیز
درد من را کسی نمی فهمد !
.
بغض کردن میان خندیدن
تکیه دادن به کوه ِ نامرئی
خسته ام از ضوابط عُرفی
خسته ام از روابط شرعی
.
هیچ کس،‌ هیچ کس نمی داند
به نگاهت چه عادتی دارم
هیچ فرقی نمی کند دیگر
اینکه با تو چه نسبتی دارم …
.
تف به هر چه اصول، هر چه فُروع
تف به هرچه ثواب، هرچه گناه
توی تاریک خانه ی دنیا
عقل، جنّ است و عشق، بسم الله !
.
چشم هایت نگاه خیسم را
مثل ِ برق سه فاز میگیرد
تو برایم جرقه ای وقتی
خانه را بوی گاز می گیرد !
.
زیر آتش فشان ِ‌ جنگ تو
یخ ِ هر چیز آب خواهد شد
مثل یک سرزمین ِ بی سرباز
همه چیزم خراب خواهد شد …
.
تو مرا زجر می دهی عشقم
مــازوخیسمی که دوستش دارم
من به اِشغال تو درآمده ام
صهیونیسمی که دوستش دارم !
دیدگاه ها (۱)

نشد شاخه ای باشمو تو مست از هوای سحرمرا به آوازهایت مبتلا کن...

چای دم کن، خسته ام از تلخی نسکافه هاچای با عطر هل و گلهای قو...

‌‌‌می رومو کبوترانم رابا خود می برمآسمان شماجای امنی برای پر...

مطمئنم گفته بودی "با تو ام تا روز مرگ"...من فقط شک می کنم گا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط