جرعت حقیقت
#جرعت_حقیقت
پارت 18🥂
ویو کوک:
صبح تیم مافیا اومدن خونمون اسم رئیسشون گو وون بود
گو وون: خب شماره تلفن گمشده رو به من بدین
شماره تلفنشو دادم و با دوتا از افرادش دست به کار شدن تا رد ات رو بزنن
5 دیقه بعد
گو وون: کسی که گرفتتش خیلی حرفه ای بوده سیم کارت گوشیشو در آورده خود گوشیم شکسته شده
کوک: خب چیکار میشه کرد
گو وون: میتونی برای خودت یه باند راه بندازی من کمکت میکنم وقتی ساخته شد آدم استخدام کن
کوک: اینکه خیلی طول میکشه
گو وون: اگه دست بجومبونی نه بهتره از ساعت 6 عصر شروع کنی ما میریم ساعت 6 زنگ بزن میام پیشت
کوک: اوکی خدافظ
اونا رفتنو من باید از الان چند نفرو پیدا میکردم
اولیو با ته شروع میکنم
زنگ زدم به ته
••مکالمه ته و کوک••
کوک: الو سلام ته
ته: سلام کوکی خوبی؟ ات پسدا شد؟
کوک: نه ولی تیم مافیا گفتن باید باند تشکیل بدم(ماجرارو برای ته میگه) و تو میتونی کمکم کنی؟
ته: اره حتما یه ساعت دیگه با اعضا میام خونت
کوک: اوکی مرسی بای
ته: بای
••پایان مکالمه••
تا اون موقع خونه رو جمع و جور کردم که یه ساعت بعد زنگ در خورده شد
درو باز کردمو اعضا اومدن داخل
ماجرارو براشون گفتم
پرش زمانی به ساعت 6
ویو ات:
توی اتاقی که بودم ساعت داشت الان ساعت 6 بود سه ساعت پیش برام ناهار آوردن حوصلم سر رفته بودو خسته شده بودم
نمیدونستم چیکار کنم
ولی چون خونه امنیت بالایی داشت دستو پاهام باز بود درم همین طور رفتم پایین
یه خانوم پیریو دیدم
ات: سلام میشه کمکم کنین؟
آجوما: اره دخترم چیشده؟
ات: میشه بگید اینجا کجاست؟
اجوما: اینجا امارت ارباب و خانومه
ات: ارباب؟
اجوما: بله
ات: اها دوسپسر هلن؟
اجوما: اره دخترم
ات: اسمشون چیه؟
اجوما: اسم ارباب یوجینه
ات: اها شما چی؟
اجوما: من خدمتکار اینجا میتونی اجوما صدام کنی
ات: باشه... اجوما(لبخند
اجوما: اگه کاری دلشتی یا سوالی داشتی به خودم بگو
ات: چشم ممنون از کمکتون اجوما
ات: فقط، یه چیز من حوصلم سر رفته میشه شامو من درست کنم؟
اجوما: اره چرا که نه فقط زیاد درست نکن چون هلن امروز خونه نیست میره پیش کای
ات: اها باشه
ویو کوک:
گو وون اومد و رفتیم و برای ساخت باند کارای لازمو انجام دادیم
ساختمونش دو روز دیگه کارش تموم میشد و بعد باید ادم استخدام میکردم
ادامه دارد..........
شرطا نرسید ولی گذاشتم
پارت 18🥂
ویو کوک:
صبح تیم مافیا اومدن خونمون اسم رئیسشون گو وون بود
گو وون: خب شماره تلفن گمشده رو به من بدین
شماره تلفنشو دادم و با دوتا از افرادش دست به کار شدن تا رد ات رو بزنن
5 دیقه بعد
گو وون: کسی که گرفتتش خیلی حرفه ای بوده سیم کارت گوشیشو در آورده خود گوشیم شکسته شده
کوک: خب چیکار میشه کرد
گو وون: میتونی برای خودت یه باند راه بندازی من کمکت میکنم وقتی ساخته شد آدم استخدام کن
کوک: اینکه خیلی طول میکشه
گو وون: اگه دست بجومبونی نه بهتره از ساعت 6 عصر شروع کنی ما میریم ساعت 6 زنگ بزن میام پیشت
کوک: اوکی خدافظ
اونا رفتنو من باید از الان چند نفرو پیدا میکردم
اولیو با ته شروع میکنم
زنگ زدم به ته
••مکالمه ته و کوک••
کوک: الو سلام ته
ته: سلام کوکی خوبی؟ ات پسدا شد؟
کوک: نه ولی تیم مافیا گفتن باید باند تشکیل بدم(ماجرارو برای ته میگه) و تو میتونی کمکم کنی؟
ته: اره حتما یه ساعت دیگه با اعضا میام خونت
کوک: اوکی مرسی بای
ته: بای
••پایان مکالمه••
تا اون موقع خونه رو جمع و جور کردم که یه ساعت بعد زنگ در خورده شد
درو باز کردمو اعضا اومدن داخل
ماجرارو براشون گفتم
پرش زمانی به ساعت 6
ویو ات:
توی اتاقی که بودم ساعت داشت الان ساعت 6 بود سه ساعت پیش برام ناهار آوردن حوصلم سر رفته بودو خسته شده بودم
نمیدونستم چیکار کنم
ولی چون خونه امنیت بالایی داشت دستو پاهام باز بود درم همین طور رفتم پایین
یه خانوم پیریو دیدم
ات: سلام میشه کمکم کنین؟
آجوما: اره دخترم چیشده؟
ات: میشه بگید اینجا کجاست؟
اجوما: اینجا امارت ارباب و خانومه
ات: ارباب؟
اجوما: بله
ات: اها دوسپسر هلن؟
اجوما: اره دخترم
ات: اسمشون چیه؟
اجوما: اسم ارباب یوجینه
ات: اها شما چی؟
اجوما: من خدمتکار اینجا میتونی اجوما صدام کنی
ات: باشه... اجوما(لبخند
اجوما: اگه کاری دلشتی یا سوالی داشتی به خودم بگو
ات: چشم ممنون از کمکتون اجوما
ات: فقط، یه چیز من حوصلم سر رفته میشه شامو من درست کنم؟
اجوما: اره چرا که نه فقط زیاد درست نکن چون هلن امروز خونه نیست میره پیش کای
ات: اها باشه
ویو کوک:
گو وون اومد و رفتیم و برای ساخت باند کارای لازمو انجام دادیم
ساختمونش دو روز دیگه کارش تموم میشد و بعد باید ادم استخدام میکردم
ادامه دارد..........
شرطا نرسید ولی گذاشتم
۷۶۸
۱۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.