روزه ام را باز با آغوش تو وا می کنم

روزه ام را باز با آغوش تو وا می کنم
تا سحر چشمان مستت را تماشا می کنم
بی مهابا صورت ماه تو را می بوسم و
از همین امروز عید فطر برپا می کنم
چشم وگوش وبینی ولب را به دنیا بسته ام
تشنـه ی عشـق تـوام اما مدارا می کنم
در نماز ظهر رکعتهای من گم می شود
عصر ها خود را در آغوش تو پیدا می کنم
ای عزیزان زندگی کاری که با یوسف نکرد
من پس از افطار آن را با زلیخا می کنم
روزه دارم هر چه می بینم دلم لک می زند
بین این مو گنـدمیــها یاد حــوا می کنـم
هر که می آید نویدم می دهد عاشق شوم
تا برای عشق جایی نیست ، بی جا می کنم
در خیابان دختران خوب می بینم ولی
بــا زبــان روزه ام استـغـفــرالا می کنـم
روزه ی مریم نشسته بر لب معشوقه ام
آخرش یک روز من این روزه را وا می کنم
دیدگاه ها (۵)

جانا چه میشود که به عهدت وفا کنیبا چشم خویش چاره بر این فتنه...

#عاشقانه

#الا یا ایها المعشوق بگو از من چه می خواهی؟.که دردم را نمی ب...

#باید ببوسی چشــم های روشنــم را تا پــُر کنــد آغــوش تــو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط