تا میایم از اقتصاد و سیاست و مذهب و جنگ و بلای طبیعی بنوی

تا میایم از اقتصاد و سیاست و مذهب و جنگ و بلای طبیعی بنویسیم بفرستیم چاپ خونه تا بشه تیتر روزنامه های افاق ، یهو قلم بازیش میگیره میپره تند تند از دلبر مینویسه مینویسه مینویسه ..
هی میگیم اروم بابا یکم یواش تر بزا ببینم چی نوشتی از دلبر ما !
گوش نمیده به حرفمون فقه همینطوری که نفس میزنه میگه دلبر که جان ماست هنوز ، زیباییش بی وصف نیست ..
نترس دلبر شما از همه جوانب دلبره !
ماهم دلمون یهو میره سمت دلبریای دلبرمون ..
یهو یاد دله تنگه از خدا بی خبرمون میفتیم اشکا تلق تلق میان پایین لبامون میخنده ولی .. !
بعد انگاری شاملو از اون دنیا میاد بالا سرمون با خستگیه تموم داد میزنه دلبر ! دلبر که جان فرسود از او ..
همیجاس که از عوالم خیال میایم بیرون !
میبیم زکی
ماییم و یه ورق و قلم و خودمون و درخواست رییس چاپ خونه واسه یه متن سیاسی !
ما امشب فوقش بتونیم از سیاست دلبریای دلبر بنویسم .. والا ! #بط
دیدگاه ها (۱)

دلبریات زیاده دلبر!امون از قلم ما بریده دیگه !میترسم دم از ز...

دوریو دل تنگ توعم :) زخمیو پنهان منی :)

عجب احساس گند و بد و چرکی به تو دارم !ازت خیلی توقع داشتم و ...

اگه این روزا بره شاید دیگه وقتی نمونه .. حالو هوای تو دور شه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط