گفتی که جبران میکنی گویم کدامین درد را ؟
گفتی که جبران میکنی گویم کدامین درد را ؟
این بیکسی ها، این جفا، یا این نگاه سرد را؟
من آن بهارم که شبی باد خزان بر من وزید
در نو بهارم دیده ام پاییز تلخ و زرد را
من پیر دردم خسته از نامردمی ها ی زمان
در ظاهری مردانه دیدم چهره ی نامرد را
در من کسی بیخانمان شب تا سحر را گریه کرد
کی تو بفهمی حال یک آواره ی شبگرد را
جبران نباشد شیشه ی بشکسته ای رادر زمان
بر عمر رفته کی توان زد دکمه ی برگرد را
دیر آمدی جبران کنی من سوختم خاکسترم
کی میتوان جبران کنی یک قطره اشک از مرد را ؟
این سوختن سهم ات نبود اما بسوزسنگ صبور
شاید غزل عاشق کند این مردم خونسرد را
این بیکسی ها، این جفا، یا این نگاه سرد را؟
من آن بهارم که شبی باد خزان بر من وزید
در نو بهارم دیده ام پاییز تلخ و زرد را
من پیر دردم خسته از نامردمی ها ی زمان
در ظاهری مردانه دیدم چهره ی نامرد را
در من کسی بیخانمان شب تا سحر را گریه کرد
کی تو بفهمی حال یک آواره ی شبگرد را
جبران نباشد شیشه ی بشکسته ای رادر زمان
بر عمر رفته کی توان زد دکمه ی برگرد را
دیر آمدی جبران کنی من سوختم خاکسترم
کی میتوان جبران کنی یک قطره اشک از مرد را ؟
این سوختن سهم ات نبود اما بسوزسنگ صبور
شاید غزل عاشق کند این مردم خونسرد را
۱.۷k
۰۹ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.