شبی هم می رسد که دگر توان اشک ریختن برای تو که چرا رفتی ر
شبی هم میرسد که دگر توان اشک ریختن برای تو که چرا رفتی را ندارم و بيخيالِ همه چیز، سرم را بر روی بالشت خود میگذارم و به خوابی که چند وقتی میشود که محتاجش هستم.. میروم
خوابی شیرین
که نه تویی وجود دارد، نه خاطرات تو
خوابی شیرین
که نه تویی وجود دارد، نه خاطرات تو
۹۷۷
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.