تنها یک بار

تنها یک بار،
می‌توانستم تورا به آغوش کشم...
و نمی‌دانستم که قرار است تو،
چون طوفانی ناگهانی بروی و راه برگشتت را گم کنی
و حال
تو ای آرزوی محالم ،
هرچه بودی
من تورا
”چون شاخه‌ای شکسته پس از طوفان “
دوست می‌داشتم

#زهرا_صادقی_زاده

🍂 Baran
دیدگاه ها (۱)

چه زیبا گفت #دکتر_شریعتی: برای کسی که میفهمد هیچ...

جنوبِ غربیِ تمامِ نقشه ها مُقّدسندو بی وضو نمیشود دست زد به ...

☕️صبحتون بخیر🌼امروزتان پراز موفقیت☕️امیدوارم همیشه 🌼عشق درقل...

شبانتهای زیبایی ستبرای امتداد فردایی دیگرتا زمانی که سلطان د...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط