با دعا شاید به دست آوردمت

رفتن ما اتّفاق ناگوار کوچکی‌ست
بازمی‌گردیم روزی؛ روزگار کوچکی‌ست

می‌گذاری گاه دور از تو، جهان را حس کنم
لطف یا قهر است این؟! دورم حصار کوچکی‌ست

با مرور دوستی‌هایم به من اثبات شد
هر که جز تو دوستم شد، دوستدار کوچکی‌ست

در تو من دنبال چیزی ماورای شُهرتم
شاعرت بودن برایم افتخار کوچکی‌ست

من برای عشق می‌میرم، برای شعر نه!
دفتر شاعر برای او مزار کوچکی‌ست

چون "عطارد" گرد تو بیش از همه چرخیده‌ام
سوختم، شکر خدا عشقت مدار کوچکی‌ست

بارها از پیش رویت رد شدم صیّاد پیر!
می‌پسندیدی نمی‌گفتی شکار کوچکی‌ست

بعدِ ساعت‌ها نگاه و ذوق و ترس و شرم و شک
انتظار یک تبسّم، انتظار کوچکی‌ست

با دعا شاید به دست آوردمت؛ چون با دعا
دستکاری‌کردن تقدیر کار کوچکی‌ست...

#کاظم_بهمنی
دیدگاه ها (۲)

یک بار هم مرا بطلب

یه روز میرسه که تو هرچیزی که ساختی رو رها میکنی و میری...میر...

انتهای یک درام عامیانه

یک خسته برگشته از شیفتِ واکسن زده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط