روزی که آفتابش بر نی دمیده دیدم
روزی که آفتابش بر نی دمیده دیدم
نعش ستارگانش در خون کشیده دیدم
آیینه ی نگاهش غمرنگ می نمود و
طرح غریب خواهر در آن تکیده دیدم
بر روی نی تلاوت میکرد آیه هارا
آن آیه ای که اورا خود نور دیده دیدم
و از داغ کوفیان شهره به بیوفایی
سرو چمان ناز او را خمیده دیدم
رو سوی آسمان کرد آن باغبان و نالید
وقتی دو سیب کالش از شاخه چیده دیدم
میدانی از چه او را آن قوم برنتابید
آن قوم را خفاش و او را سپیده دیدم
سوی برادر آمد..... نعشی که غمگنانه
لبهاش تشنه کام و دستش بریده دیدم
شرمنده از نگاه لب تشنگان خیمه...
بر روی ارغوانش حسرت چکیده دیدم
امروز افتخار تاریخ شیعه در چیست
خونین حماسه ای کز او آفریده دیدم
در آن غروب تلخ.... دلگیر عاشقانه
هفتاد و دو ستاره خوش آرمیده دیدم
نعش ستارگانش در خون کشیده دیدم
آیینه ی نگاهش غمرنگ می نمود و
طرح غریب خواهر در آن تکیده دیدم
بر روی نی تلاوت میکرد آیه هارا
آن آیه ای که اورا خود نور دیده دیدم
و از داغ کوفیان شهره به بیوفایی
سرو چمان ناز او را خمیده دیدم
رو سوی آسمان کرد آن باغبان و نالید
وقتی دو سیب کالش از شاخه چیده دیدم
میدانی از چه او را آن قوم برنتابید
آن قوم را خفاش و او را سپیده دیدم
سوی برادر آمد..... نعشی که غمگنانه
لبهاش تشنه کام و دستش بریده دیدم
شرمنده از نگاه لب تشنگان خیمه...
بر روی ارغوانش حسرت چکیده دیدم
امروز افتخار تاریخ شیعه در چیست
خونین حماسه ای کز او آفریده دیدم
در آن غروب تلخ.... دلگیر عاشقانه
هفتاد و دو ستاره خوش آرمیده دیدم
۵.۵k
۰۴ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.