همیشه از لحظه راه افتادن باید هی از دهنت میشنیدم که وای ا
همیشه از لحظه راه افتادن باید هی از دهنت میشنیدم که وای اگه مامانم قرصاش یادش بره چی؟ وای بچه ها.وای گلدونا..وای کوفت وزهرمار.....
راستی الان میدونی چی دستمه؟؟ همون لباس یقه بازه که حتی اتیکت روش هم کنده نشده! وقتی دیدم محلش نمیدی یروز از تو ساک لباسهات برداشتم و بردم سرکارم و با خشم وحسرت نگاهش میکردم. جالب اینجاست که هیچ وقت هم متوجه نشدی اون لباس تو ساک لباسهات نیست!! شایدم شدی و برات مهم نبود چیزی نگفتی.!!! از اون روز قسم خوردم برات هیچی نخرم..هر چند که اگه نخوام بی انصافی کنم از لوازم ارایشی که واست خریدم تو چندتا مجلس زنونه استفاده کردی و وقتی برگشتی خونه بی توجه به دل صاحاب مرده من که له له میزد واسه دیدن صورت نقاشی شده ولباسهای مرتبت سریع میرفتی دسشویی و ارایشت رو میشستی و لباسهات و در میاوردی میگفتی وای خفه شدم تو این لباسها.!!!!!
ااااااه.....امروز از یک جهت خوشحالم.خوشحالم که با فهمیدن خیانت من به خودت اومدی.!!!پسرها گفتن با خودت چیکارکردی!!.کوچیکه گفت موهاتو شبیه اون بازیگر ترکیه ایه کردی! میگفت ناخنهات یک ساعته شکل وشمایلش عوض شده! میگفت پیتزا خوردین! و تو واسه خودت میوه درست کردی! ولی باخوندن حرفهات باز فقط یاد یک چیز میفتم.اینکه خیلی بی انصافی! من نذاشتم خوب لباس بپوشی؟ من گفتم ارایشگاه نرو؟؟؟چطور چندسال پیش که هنوز یک کورسوی محبتی در حریان بود بهت گفتم اینققور خوشم میاد موهاتو زرد کنی بهم گفتی زشته جلو پسرا...چطور گفتی رنگ وروت سبزست بهت نمیاد! گفتی اگه روشن کنی مجبوری همش با ارایش باشی و وقتی با شوروشوق گفتم این که خیلی خوبه با اخم بهم نگاه کردی گفتی چیه؟ داری بطور غیر مستقیم بهم میگی زشتم و بدون ارایش تحملم ناممکنه.؟؟ ؟!!
و هرچه قسم خوردم نه اینطور نیست گوشت بدهکار نبود و قهر کردی.! شبش دوباره اومدم سمتت گفتی بچه هامون بزرگ شدن خجالت بکش.شاید خودشونو به خواب زده باشن بفهمن میخوای چیکار کنی! !!بهت گفتم پس کی باید باهم باشیم؟!با تمسخر گفتی هرسری باهات بودم یکی پس انداختم! در حالیکه اونروز خودم بصورت کاملن اتفاقی از دهنت شنیدم که به لاله میگفتی هرسری به این امید باردار میشدی که یک دختر خدا بهت بده! اما حالا بچه دارشدنمونم شدگناه من!!!!! در رابطه با پسرها هم که من همیشه بهت گفتم تو تمام دنیات شده اونها.پس حالا چرا محبتت رو به اونها تبر میکنی رو سر من؟گناه من در این زندگی فقط یک چیز بود اون هم پناه بردن به زنی که آنطور که من میخوام لباس بپوشه.بجای شورتهای پاره و پوره لباس خوابهای زیبا به تن کنه و یادش باشه مهمترین غذای هر مرد روح ومیل سرکششه.! تو به فکر اتوی...
پایان..
براداشششت ازاد
narges..
راستی الان میدونی چی دستمه؟؟ همون لباس یقه بازه که حتی اتیکت روش هم کنده نشده! وقتی دیدم محلش نمیدی یروز از تو ساک لباسهات برداشتم و بردم سرکارم و با خشم وحسرت نگاهش میکردم. جالب اینجاست که هیچ وقت هم متوجه نشدی اون لباس تو ساک لباسهات نیست!! شایدم شدی و برات مهم نبود چیزی نگفتی.!!! از اون روز قسم خوردم برات هیچی نخرم..هر چند که اگه نخوام بی انصافی کنم از لوازم ارایشی که واست خریدم تو چندتا مجلس زنونه استفاده کردی و وقتی برگشتی خونه بی توجه به دل صاحاب مرده من که له له میزد واسه دیدن صورت نقاشی شده ولباسهای مرتبت سریع میرفتی دسشویی و ارایشت رو میشستی و لباسهات و در میاوردی میگفتی وای خفه شدم تو این لباسها.!!!!!
ااااااه.....امروز از یک جهت خوشحالم.خوشحالم که با فهمیدن خیانت من به خودت اومدی.!!!پسرها گفتن با خودت چیکارکردی!!.کوچیکه گفت موهاتو شبیه اون بازیگر ترکیه ایه کردی! میگفت ناخنهات یک ساعته شکل وشمایلش عوض شده! میگفت پیتزا خوردین! و تو واسه خودت میوه درست کردی! ولی باخوندن حرفهات باز فقط یاد یک چیز میفتم.اینکه خیلی بی انصافی! من نذاشتم خوب لباس بپوشی؟ من گفتم ارایشگاه نرو؟؟؟چطور چندسال پیش که هنوز یک کورسوی محبتی در حریان بود بهت گفتم اینققور خوشم میاد موهاتو زرد کنی بهم گفتی زشته جلو پسرا...چطور گفتی رنگ وروت سبزست بهت نمیاد! گفتی اگه روشن کنی مجبوری همش با ارایش باشی و وقتی با شوروشوق گفتم این که خیلی خوبه با اخم بهم نگاه کردی گفتی چیه؟ داری بطور غیر مستقیم بهم میگی زشتم و بدون ارایش تحملم ناممکنه.؟؟ ؟!!
و هرچه قسم خوردم نه اینطور نیست گوشت بدهکار نبود و قهر کردی.! شبش دوباره اومدم سمتت گفتی بچه هامون بزرگ شدن خجالت بکش.شاید خودشونو به خواب زده باشن بفهمن میخوای چیکار کنی! !!بهت گفتم پس کی باید باهم باشیم؟!با تمسخر گفتی هرسری باهات بودم یکی پس انداختم! در حالیکه اونروز خودم بصورت کاملن اتفاقی از دهنت شنیدم که به لاله میگفتی هرسری به این امید باردار میشدی که یک دختر خدا بهت بده! اما حالا بچه دارشدنمونم شدگناه من!!!!! در رابطه با پسرها هم که من همیشه بهت گفتم تو تمام دنیات شده اونها.پس حالا چرا محبتت رو به اونها تبر میکنی رو سر من؟گناه من در این زندگی فقط یک چیز بود اون هم پناه بردن به زنی که آنطور که من میخوام لباس بپوشه.بجای شورتهای پاره و پوره لباس خوابهای زیبا به تن کنه و یادش باشه مهمترین غذای هر مرد روح ومیل سرکششه.! تو به فکر اتوی...
پایان..
براداشششت ازاد
narges..
۱.۶k
۲۱ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.