هنوز وقت نمازت پر تو می افتد

هنوز وقتِ نمازت پرِ تو می اُفتد
به رویِ شانه یِ زینب سَرِ تو می اُفتد

بگیر چهره ولی عاقبت که می دانم
نگاهِ من به دو پلکِ ترِ تو می اُفتد

حسین پا شُد و یک دفعه پیشِ تو اُفتاد
از آن به بعد ببین دخترِ تو می اُفتد

کَمر خمیده یِ این خانواده پا نَشَوی
که باز ساقه یِ نیلوفرِ تو می اُفتد

بخواب سُرفه برایَت بَد است می شِکنی
تَرَک به هر طرفِ پیکرِ تو می اُفتد

تو خنده می کنی و شهر هم که می خندد
نگاه جمع که بر شوهرِ تو می اُفتد

حواسِ من به درِ خانه بود می گفتم
اگر که در شِکَنَد بر سرِ تو می اُفتد

شکسته شد در و از آن به بعد میبینم
هنوز خون رویِ بسترِ تو می اُفتد

نبود باورم اینکه مقابلم آنجا
که ردِ شعله رویِ معجر تو می اُفتد

فقط سفارش پیراهن است و زیرِ گلو
همینکه چشمِ تو بر دخترِ تو می اُفتد

حسین را تو بغل میکنی و میخوانی
چقدر لطمه به انگشترِ تو می اُفتد

عزیز من به زمین می خوری و می بینی
درست پیشِ سَرَت مادرِ تو می اُفتد

╚══════════════╝
دیدگاه ها (۱)

اَلسَــــلامُ عَلیکــــ یـــا فـاطَمـــــــِه اَلـزَهـــــــ...

حضرت زهرا(س) - مرثیهدرد دارد ، سیلی از نامرد دردآورتر استوز ...

بر زانوی تنهایی ام دارم سرت رابا گریه می بینم غروب آخرت رامن...

دوپارتی اس\مات تهیونگپارت۲(اخر)ویو ا.ت... بردم تو اتاق دونفر...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط