کوکایین
کوکایین
باز هم کُوک زده ام، در غزلم افیون است
بند بندِ غزلم مثل رگم کم خون است
من اگر نشئه ی این زرورق و تزریقم-
در حوالیِ دلم عشق کسی مدفون است
جای آغوش تو زیر سِرُمِ اورژانسم
لعنتی، زندگیِ لعنتی ام داغون است
جرمِ دستان تو این بود، که از دستم داد
دستِ دل، بسته تر از دستِ دل مجنون است
هر جوانی که مرا دید، پر از تجربه شد
مردِ پیر تو فقط تجربه اش قلیون است
قرص اعصاب من از شدت زیبایی توست
عاشقت بابت این درد، ازت ممنون است
حسین حیدری_رهگذر
باز هم کُوک زده ام، در غزلم افیون است
بند بندِ غزلم مثل رگم کم خون است
من اگر نشئه ی این زرورق و تزریقم-
در حوالیِ دلم عشق کسی مدفون است
جای آغوش تو زیر سِرُمِ اورژانسم
لعنتی، زندگیِ لعنتی ام داغون است
جرمِ دستان تو این بود، که از دستم داد
دستِ دل، بسته تر از دستِ دل مجنون است
هر جوانی که مرا دید، پر از تجربه شد
مردِ پیر تو فقط تجربه اش قلیون است
قرص اعصاب من از شدت زیبایی توست
عاشقت بابت این درد، ازت ممنون است
حسین حیدری_رهگذر
۹۱۵
۲۳ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.