پارت 13 عشق دارک من
پارت 13 عشق دارک من
*با کمال می آقای پارک جیمین
پرش به به خونه
*آی چقد خسته شدم
@آره خدایی بریم بخوابیم
*موافقم👍 رفتم لباس هام رو اوض کردم ی دوش 10 مینی گرفتم اومدم بیرون لباس خوابم و پوشیدم(اگه شد عکسش و میزارم) برو که بخوابیممممممم.،.... آخیشششش (خودشو پرت کرد رو تخت)
@رفتم در زدم ات گفت بیا تو رفتم منم لباس هام رو عوض کردم رفتم رو تخت بخوابم...... برو که بخوابیممم
پرش به فردا صبح
*بلند شدم دیدم ساعت 9 و نیم هس رفتم ی دوش 20 مینی گرفتم اومدم موهام رو جلو میز خشک کردم و ی لباس گشاد خنک پوشیدم بریم که صبحانه درس کنیم که از گشنگی دارم میمیرم
رفتم صبحانرو آماده کردم........ خوبببب بریم که جیمینم بیدار کنیم و پیش به سوی جیمیننن
تق تق تق (مثلا در زد)
رفتم تو
جیمین..... جیمیننن.... جیمیننننننن(داد زد😑😐)
@ها...... چیه.... من کیم... توکییی🙁. .. آها تویی اتت.... چرا اینجوری صدا میزنیییی........ تا 3 میشم رم یا فرار میکنی یا الفاتحسلوات... 1....
*چیشد؟
@2........3.......
*الفراررررررر
از زبان آدمینتون
این دوتا آنقدر دنبال هم تو خونه دویدند که دیگه نفس نداشتن اما......
*جیمیننن.... بسه دیگههه خسته شدممممم
@نهههه باید حساب کارت و پس بدی
که یک دفعه پای جیمین به پای ات خورد و این دوتا روهم افتادند و ات زیر جیمین بود(برید ذهن های منحرفتونو بشورید استقفرالله 😐😐 منحرفتونو بشوریددددد
بعد لب های جیمین به ات خورد و این دوتا چند ثانیه بهم نگا میکردن که.....
*اهممم.... میشه بلند شی
@ها... آها.. باشه
*من میرم اتاقم بخوابم (سرخ شده)
@ها باشه برو
*رفتم تو اتاق گرفتم خوابیدم
پرش به بعدظهر
@نشسته بودم داشتم به اتفاق ها ی ظهر فکر میکردم (همونه که جیمین دنبال ات کرد و بعدش که خودتون میدونید)
که یک دفعه گوشیم زنگ خورد
مکالمه ی جیمین با اون شخس
@الو..
اون شخس، سلام آقای پارک جیمین شما و همسرتون به یک مهمونی که آقای جعون جونگ کوک ترتیب دادن لطفا بیایید و امشب هم هس ساعت 8 شروع میشه
@باشه ممنون
اون شخس، خواهش میکنم خدافظ
@خدافظ
رفتم ساعت رو دیدم ساعت 7 بعدظهر بود
رفتم که ات رو بیدار کنم
تق تق تق
اومدم داخل اتاق و ات رو بیدار کردم
*تو خواب نازنینم بودم که جیمین بلندم کرد... گفت که ی مهمونی جونگ کوک ترتیب داده و ماهم همه ی شریک های شرکت باید داخل اون مهمونی با همسر هامون باشیم ساعت 8 مهمونی بود و الان ساعت 7 و 15 دقیقه هس رفتم ی دوش 20 مینی گرفتم اومدم بیرون نشستم جلو آینه موهام رو با حوله خوش کردم و ی میکاپ لایت کردم و ی لباس بنفش و مشکی خیلیییی خوشگل و خوش رنگ پوشیدم موهام رو هم باز گذاشتم و یکم بهشون حالت دادم..
خوب تمومه ساعت رو دیدم ساعت 10 دقیقه به 8 بود
خوب تموم کردم
@بعد اینکه ات رو بیدار کردم رفتم ی دوش 20 مینی گرفتم اومدم بیرون موهام خوش
*با کمال می آقای پارک جیمین
پرش به به خونه
*آی چقد خسته شدم
@آره خدایی بریم بخوابیم
*موافقم👍 رفتم لباس هام رو اوض کردم ی دوش 10 مینی گرفتم اومدم بیرون لباس خوابم و پوشیدم(اگه شد عکسش و میزارم) برو که بخوابیممممممم.،.... آخیشششش (خودشو پرت کرد رو تخت)
@رفتم در زدم ات گفت بیا تو رفتم منم لباس هام رو عوض کردم رفتم رو تخت بخوابم...... برو که بخوابیممم
پرش به فردا صبح
*بلند شدم دیدم ساعت 9 و نیم هس رفتم ی دوش 20 مینی گرفتم اومدم موهام رو جلو میز خشک کردم و ی لباس گشاد خنک پوشیدم بریم که صبحانه درس کنیم که از گشنگی دارم میمیرم
رفتم صبحانرو آماده کردم........ خوبببب بریم که جیمینم بیدار کنیم و پیش به سوی جیمیننن
تق تق تق (مثلا در زد)
رفتم تو
جیمین..... جیمیننن.... جیمیننننننن(داد زد😑😐)
@ها...... چیه.... من کیم... توکییی🙁. .. آها تویی اتت.... چرا اینجوری صدا میزنیییی........ تا 3 میشم رم یا فرار میکنی یا الفاتحسلوات... 1....
*چیشد؟
@2........3.......
*الفراررررررر
از زبان آدمینتون
این دوتا آنقدر دنبال هم تو خونه دویدند که دیگه نفس نداشتن اما......
*جیمیننن.... بسه دیگههه خسته شدممممم
@نهههه باید حساب کارت و پس بدی
که یک دفعه پای جیمین به پای ات خورد و این دوتا روهم افتادند و ات زیر جیمین بود(برید ذهن های منحرفتونو بشورید استقفرالله 😐😐 منحرفتونو بشوریددددد
بعد لب های جیمین به ات خورد و این دوتا چند ثانیه بهم نگا میکردن که.....
*اهممم.... میشه بلند شی
@ها... آها.. باشه
*من میرم اتاقم بخوابم (سرخ شده)
@ها باشه برو
*رفتم تو اتاق گرفتم خوابیدم
پرش به بعدظهر
@نشسته بودم داشتم به اتفاق ها ی ظهر فکر میکردم (همونه که جیمین دنبال ات کرد و بعدش که خودتون میدونید)
که یک دفعه گوشیم زنگ خورد
مکالمه ی جیمین با اون شخس
@الو..
اون شخس، سلام آقای پارک جیمین شما و همسرتون به یک مهمونی که آقای جعون جونگ کوک ترتیب دادن لطفا بیایید و امشب هم هس ساعت 8 شروع میشه
@باشه ممنون
اون شخس، خواهش میکنم خدافظ
@خدافظ
رفتم ساعت رو دیدم ساعت 7 بعدظهر بود
رفتم که ات رو بیدار کنم
تق تق تق
اومدم داخل اتاق و ات رو بیدار کردم
*تو خواب نازنینم بودم که جیمین بلندم کرد... گفت که ی مهمونی جونگ کوک ترتیب داده و ماهم همه ی شریک های شرکت باید داخل اون مهمونی با همسر هامون باشیم ساعت 8 مهمونی بود و الان ساعت 7 و 15 دقیقه هس رفتم ی دوش 20 مینی گرفتم اومدم بیرون نشستم جلو آینه موهام رو با حوله خوش کردم و ی میکاپ لایت کردم و ی لباس بنفش و مشکی خیلیییی خوشگل و خوش رنگ پوشیدم موهام رو هم باز گذاشتم و یکم بهشون حالت دادم..
خوب تمومه ساعت رو دیدم ساعت 10 دقیقه به 8 بود
خوب تموم کردم
@بعد اینکه ات رو بیدار کردم رفتم ی دوش 20 مینی گرفتم اومدم بیرون موهام خوش
۵.۶k
۲۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.