تمام آدمهایی که از ارتفاع میترسند

تمامِ آدمهایی که از ارتفاع میترسند...
یک روز...
یک جا...
یک لحظه...
داشتند سقوط میکردند و دستــشان را به امیدِ گرفته شدن دراز کردند...
اما نبوده دسـتی...
نبوده تکیه گاهی...
و طوری با سر زمین خوردند...
که حالا از یک پله ی نیم متری هم ترس دارند...!
هوای این آدمها را باید داشت...
اگر دستشان را نمیگیرید...
هُلشان هم ندهید...!
دیدگاه ها (۳)

اشـڪ ها صدای خیس ناقوسِ چشمانی هستندکه می نوازند روح واژه ها...

کوچت خواهم داد از این سکون سردبه خانه ی ابدی بهاربالهایت را ...

یادش بخـــــیر چ زود گذشت شادی های بچگیمون :(

گاهی وقت‌ها...دلت می‌خواهد ...با یکی مهربان باشیدوستش بداری....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط