چای را من دم میکنم

چای را من دم میکنم ،
میز را تو میچینی
بعد ،
می‌نشینیم پشت پنجره‌های خودمان
و به همدیگر فکر میکنیم ... !
دیدگاه ها (۱)

شاعر نشدی حال مرا خوب بفهمیمن قافیه در قافیه رسوایی محضم

دارَمَت، خیال استخرابش نکن...

انّی وُلدت لکی أحبّک !زاده شدم ....تا تو را دوست بدارم ...

از من فقط خبر داشت همین.مثل مردمی که می دانندجایی از جهان جن...

پشت پنجره اولین برف زمستانی را نگاه میکنمخانه گرم گرم است ام...

تا به حال طمع بیخیالی رو چیشیده ای؟ملس و دلچسب!چقدر مینشیند ...

افکار منفی تو را از نعمتهایی که حق الهی توست محروم میکند، هر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط