گفتم که با فراق مدارا کنم نشد

گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد
یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد
در شعر شاعران همه گشتم که مصرعی
در شأن چشم‌های تو پیدا کنم، نشد
گفتند عاشق که شدی ؟ گریه‌ام گرفت
می‌خواستم بخندم و حاشا کنم، نشد
بیزارم از رقیب که تا آمدم تو را
از دور چند لحظه تماشا کنم، نشد
شاعر شدم که با قلم ساحرانه‌ام
در قاب شعر، عشق تو را جا کنم، نشد #سجاد سامانی
#عاشقانه
دیدگاه ها (۴)

در چشم های تو هزار شجریان... رب...

اگر یگان ویژه را به من بسپارند اول از همه تو را دستگیر میکنم...

#مهـــــدے_جـــــان شادی و شعف بجای غم می آیدرحمت عوض ظلم و...

شیشه عطر بهار لب دیوار شکست و هوا پر شد از بوی خدا #عکس_نوشت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط