داستان عکس نابود کننده

داستان عکس نابود کننده👹
مری داشت که از سارا و لیزا عکس میگرفت
همه اونا خوش حال بودن که مدرسه ها تموم شده و تابستون شروع شده
سارا و لیزا داشتن خوش حالی میکردن
مری داشت نگاهی به عکس ها مینداخت که دید یک نفر که لباس سیاه تنشه
و داره به دیوار نگاه میکنه
همه وقتی متوجه شدن ترسیدن بعد مری که میخواست درو باز کنه و بره بیرون
دید در قفله
همه ترسیده بودن که سارا به ثانیه نرسیده روی زمین بود و دست و پاهاش خونی و جای گاز گرفتگی بود بعد با شوکی که داشت مرد
مری هم از پنجره فرار کرد که وقتی لیزا رفت مریو از پشت پنجره ببینه فقط اسکلت یه انسان دید که خونیه
بعد یکی اومدو گفت خون تو لذیذ تره و بعد شروع کرد بخوردن گوشت اون.
دیدگاه ها (۷)

سلام من سپیده هستم 23سالمهاین داستانی رو که میخوام تعریف کنم...

♋ ️مرتاض هندی که هوامیخورد♋ ️هاف  پراهلاد جانی، مرتاض هندی ک...

#داستانسلام دلارام هستم و میخوام یکی از اتفاقاتی ک واسم افتا...

#نماد_شیطان #داستانروح سمج در آسایشگاههمسرم در یک آسایشگاه ...

سرزمین با شکوه نگهبان آتش پارت۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط