سلام من سپیده هستم سالمه

سلام من سپیده هستم 23سالمه
این داستانی رو که میخوام تعریف کنم کاملا واقعه😈 🙂
حدود 9_10 سال پیش بود که ما برای ‌جشن عقد دخترخاله زنداییم میریم مشهد ما حدود ی هفته اونجا موندیم و خیلی جاها رفتیم ی روز که میریم حرم برگشتنی ازحرم مامانم میگ که بریم امشب خونه اون یکی خالع ی زنداییم بمونیم چون دعوتمون کرده بود که خونشون دقیقا تو خیابون تهران بود ینی همون خیابون حرم.خونشون ته یه کوچه ی باریک و بن بست بود که اولین خونه ی خونه خرابه بود دقیقا بغل خونه فامیلمون.ما شب و اونجاموندیم فرداش ک همه دوره هم جمع بودیم تو حیاط من و خواهرم از دخترشون ک اسمش پریسا بود ازخونه خرابه پرسیدیم که اونم بهمون گفت اون خونه مال ی پیرزن تنها بوده که واس نوش داشه جهزیه جمع میکرده و یکسال پیش ی شب که کسی خونه نبود و هوام بارونی بود و رعد و برق میزد خونه آتیش میگیره تو خونه ام کسی نبوده ومیگفتن رعدوبرق باعث اتیش سوزی شده!همه ی وسایلای خونه سوخته بودحتی جهزییه نوه اش بجز یک بوم نقاشی از عکس یک شهید و کتاب فال حافظ این دوتا سالم منوده بودن😳
پریسا گفت ک پیرزن 6ماه بعدش ازناراحتی دق کرد و مرد وبچه هاشم تهران زندگی میکردن و کیلیدشو دادن به ما.
من وخواهرم بهش گفتیم که بیا بریم ی سر بزنیم به اون خونه که کاش نمیرفتیم...خلاصه من و خواهرمو مادرم و پریسا و محسن داداشش رفیم تو اون خونهه وارد حیاطش که شدیم خیلییییی فضاش سنگین بود ی درخت خوشگل بلند تو حیاط بود دم پنجره.ما بزور رفتیم توخونه و سرسری داخل خونه رو نگا کردیم چون فضاش سنگین بود من اصن پام نمیرفت جلو بزور بقیه رفتم تو ک انقد حس وحال عجیبی داشت من سریع اومدم تو حیاط
ک مامانم گفت بچه بیاید جلو این درخت ی عکس بگیریم خیلی خوشگله منم دوربین پیشم بود دادم ب آبجیم ازمون عکس بگیره کلی هم مسخره بازی کردیم ک الان مثلا ی روح تو عکس و شکلک ترسناک دراوردیم و خندیدیم ....بعدش که ما اومدیم تهران و عکسا ظاهر شد توی عکس من جنی رو دیدم که دقیقا پشت سرمن پشت اون درخت😳 😨 اصن ی قیافه ی خیلی عجیب ازپشت پنجره داره ب دوربین نگاه میکنه
عکسو ب همه نشون دادم مخصوصا بابا بزرگم ک ازاونا خیلی دیده بود و همه تایید کردن که خودشه😨
بدنش رنگ باد بود خاکستری بود گوشای نوک تیزبلندی داشت که ازش گوشواره حلقیه ای بزرگ اویزون بودو سیبیل داشت ولی نصف دستش معلوم نبود انگا دیگ ازارنج دست نداشت یا محو بود اون عکسو هنوزم دارم حتی میخواستیم پخشش کنیم تو اینترنت اما بهمون گفتن این کارو نکنید عواقب بدی داره و مام انجام ندادیم... بعد ازاون خیلی اتفاقای بدی برا من و خواهرم افتاد که بعدا براتون میگم...هیچوقت ی خونه خرابه دیدین نرید توش ازتون خواهش میکنم هیچوقت اینکارو نکنید‼ ️🚫 🙏
دیدگاه ها (۹)

♋ ️مرتاض هندی که هوامیخورد♋ ️هاف  پراهلاد جانی، مرتاض هندی ک...

👆 این دختر "Brenda" است او در سن 16 سالگی 4 نفر را کشت تنها ...

داستان عکس نابود کننده👹 مری داشت که از سارا و لیزا عکس میگرف...

#داستانسلام دلارام هستم و میخوام یکی از اتفاقاتی ک واسم افتا...

شبی ک ولم کردی...اون شب بارون میبارید...یوری با قیافه ای شوک...

پدر ناتنی من...part:³⁶𝗛𝘆𝘂𝗻𝗷𝗶𝗻:یادته جلوی چشم من ب مامانم تجا...

دستاش خیلی بد میلرزید.برگه ای که تو دستش بود..چی بود؟فکرشم ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط