سلام حضرت چاره ، مهدی جان
سلام حضرت چاره ، مهدی جان
از همه جا رانده ام ، از همه دست شسته ام ، چاره ام دیرگاهی است که ناچار شده است ...
میان بودن و نبودن ... دست و پا می زنم .
به هر دری زده ام ، به هر راهی رفته ام ، به هر درمانی دل بسته ام ...
اما دریغ از ذره ای امید ...
من در انتهای اضطرار آخرالزمان به تنگ آمده ام ...
دیگر ایمان آورده ام که جز آمدنت ، راه نجاتی نیست ...
... * اگر خریدنی بود ، می خریدم آمدنت را به جان * ...
از همه جا رانده ام ، از همه دست شسته ام ، چاره ام دیرگاهی است که ناچار شده است ...
میان بودن و نبودن ... دست و پا می زنم .
به هر دری زده ام ، به هر راهی رفته ام ، به هر درمانی دل بسته ام ...
اما دریغ از ذره ای امید ...
من در انتهای اضطرار آخرالزمان به تنگ آمده ام ...
دیگر ایمان آورده ام که جز آمدنت ، راه نجاتی نیست ...
... * اگر خریدنی بود ، می خریدم آمدنت را به جان * ...
۳.۹k
۱۷ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.