جیمین با وانمود کردن که درحال رقصه به کلودی نزدیک شد
جیمین با وانمود کردن که درحال رقصه به کلودی نزدیک شد
دستشو انداخت دور کمرش و حرکات رقصشو کنترل کرد...بهش نزدیک تر شد و سرشو برد پیش گوشش...کلودی حاضر بود قسم بخوره که نفس های داغش از گرمای تابستون هم بیشتره
جیمین دم گوشش گفت:بیا باهم برقصیم! طبق دستورات من عمل کن...
بعد دستشو از روس کمر کلودی برداشت و دستشو گرفت و چرخوندش...کلودی با لبخند مرموزی نگاش میکرد
جیمین اونو کشوند سمت خودش...و قبل ازینکه چیزی بگه کلودی گفت
کلودی:چت شده جیمین؟عاشقم شدی!؟
جیمین:نمیدونم شاید...کی میتونه جلو تو کم بیاره؟
کلودی:پس عاشقم شدی
جیمین:میزاری یکم باهات وقت بگذرونم؟
کلودی:درواقع...نظرت چیه باهم وقت بگذرونیم!
جیمین:منکه جون میدم برای یک لحظه موندن با تو
کلودی:بیا فعلا برقصیم...فردا پوستتو میکنم
جیمین:فردا رو بیخیال...از این لحظه لذت ببر
شروع کردن باهم رقصیدن...کیوکو هم حسابی داشت برا خودش لذت میبرد و هر ازگاهی با میاکو میرقصید...با ریتم اهنگ میرقصید و جوری بدنشو تکون میداد که انگار ی آمریکایی داره میرقصه
لعنتی خیلی حرفه ایه
شوگا و یونگهی که انگار بهترین فرصت ممکن رو پیدا کردن با تمام وجود داشتن لذت میبرد...باهمدیگر میرقصیدن و میخندیدن و مشروب میخوردن
شوگا:میخوام واسه همیشه پیشم باشی
یونگهی:واسه همیشه پیشتم
شوگا:وقتی پیشمی از همه وقت بیشتر خوشحالم
یونگهی:منم خوشحالم میخوام
شوگا:پس بیا لذت ببریم
دستشو گرفت و شروع کردن رقصیدن
تقریبا الان وسط دریا بودن و از ساحل خیلی دور شده بودن...یهو کشتی ای به بزرگی کشتی خودشون با فاصله ی تقریبا یک کیلومتری نمایان شد
کشتی کم کم به کشتی شوگا نزدیک میشد و افراد داخلش واضح تر میشدن
یک دختر بود با یک مرد و یک زن...انگار خانوادگی اومده بودن
دختره بهش میخورده حدودا ۲۲ یا ۲۳ سالش باشه
اونا هم آهنگ پلی کرده بودن و میرقصید و جام های شراب از دستشون نمیوفتاد
کیوکو نگاهشو بهشون داد...
کشتی ها که الان بهم نزدیک شده بودن...کیوکو میتونست راحت تر ببینه
ولی یونگهی و شوگا هنوز غرق لحظات زیبای خودشون بودن و جیمین هم انگار قصدی برای ترک کردن کلودی نداشت
انگار کلودی هم همینو میخواست
کشتی فاصله ی چند سانتی متری با کشتی شوگا پیدا کرد و خیلی نزدیک شد
دختری قد بلند با پوست شفاف و سفید...با چشمای درشت و سبز رنگ...لبای کوچولو و قلبی شکل و بینی نسبتا سر بالا
موهایی بلوند و بلندش و پلک های بلندش...جزئیات زیباییش رو بیشتر میکنن
کراپ کوتاه سفید رنگی پوشیده بود به بدنش چسبیده بود و کمر باریکش رو نشون میداد و به همراه کراپش که با نوشته ی مشترک معلوم بود ست هستن شلوار جذب مشکی به پا داشت که جذابیت پاهای کشیده اش رو بیشتر میکرد
دستشو انداخت دور کمرش و حرکات رقصشو کنترل کرد...بهش نزدیک تر شد و سرشو برد پیش گوشش...کلودی حاضر بود قسم بخوره که نفس های داغش از گرمای تابستون هم بیشتره
جیمین دم گوشش گفت:بیا باهم برقصیم! طبق دستورات من عمل کن...
بعد دستشو از روس کمر کلودی برداشت و دستشو گرفت و چرخوندش...کلودی با لبخند مرموزی نگاش میکرد
جیمین اونو کشوند سمت خودش...و قبل ازینکه چیزی بگه کلودی گفت
کلودی:چت شده جیمین؟عاشقم شدی!؟
جیمین:نمیدونم شاید...کی میتونه جلو تو کم بیاره؟
کلودی:پس عاشقم شدی
جیمین:میزاری یکم باهات وقت بگذرونم؟
کلودی:درواقع...نظرت چیه باهم وقت بگذرونیم!
جیمین:منکه جون میدم برای یک لحظه موندن با تو
کلودی:بیا فعلا برقصیم...فردا پوستتو میکنم
جیمین:فردا رو بیخیال...از این لحظه لذت ببر
شروع کردن باهم رقصیدن...کیوکو هم حسابی داشت برا خودش لذت میبرد و هر ازگاهی با میاکو میرقصید...با ریتم اهنگ میرقصید و جوری بدنشو تکون میداد که انگار ی آمریکایی داره میرقصه
لعنتی خیلی حرفه ایه
شوگا و یونگهی که انگار بهترین فرصت ممکن رو پیدا کردن با تمام وجود داشتن لذت میبرد...باهمدیگر میرقصیدن و میخندیدن و مشروب میخوردن
شوگا:میخوام واسه همیشه پیشم باشی
یونگهی:واسه همیشه پیشتم
شوگا:وقتی پیشمی از همه وقت بیشتر خوشحالم
یونگهی:منم خوشحالم میخوام
شوگا:پس بیا لذت ببریم
دستشو گرفت و شروع کردن رقصیدن
تقریبا الان وسط دریا بودن و از ساحل خیلی دور شده بودن...یهو کشتی ای به بزرگی کشتی خودشون با فاصله ی تقریبا یک کیلومتری نمایان شد
کشتی کم کم به کشتی شوگا نزدیک میشد و افراد داخلش واضح تر میشدن
یک دختر بود با یک مرد و یک زن...انگار خانوادگی اومده بودن
دختره بهش میخورده حدودا ۲۲ یا ۲۳ سالش باشه
اونا هم آهنگ پلی کرده بودن و میرقصید و جام های شراب از دستشون نمیوفتاد
کیوکو نگاهشو بهشون داد...
کشتی ها که الان بهم نزدیک شده بودن...کیوکو میتونست راحت تر ببینه
ولی یونگهی و شوگا هنوز غرق لحظات زیبای خودشون بودن و جیمین هم انگار قصدی برای ترک کردن کلودی نداشت
انگار کلودی هم همینو میخواست
کشتی فاصله ی چند سانتی متری با کشتی شوگا پیدا کرد و خیلی نزدیک شد
دختری قد بلند با پوست شفاف و سفید...با چشمای درشت و سبز رنگ...لبای کوچولو و قلبی شکل و بینی نسبتا سر بالا
موهایی بلوند و بلندش و پلک های بلندش...جزئیات زیباییش رو بیشتر میکنن
کراپ کوتاه سفید رنگی پوشیده بود به بدنش چسبیده بود و کمر باریکش رو نشون میداد و به همراه کراپش که با نوشته ی مشترک معلوم بود ست هستن شلوار جذب مشکی به پا داشت که جذابیت پاهای کشیده اش رو بیشتر میکرد
۳.۳k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.