کاش من اون دختر هجده ساله تو دهه ی شصت بودم..هرروز با چاد
کاش من اون دختر هجده ساله تو دهه ی شصت بودم..هرروز با چادر گلدارم قدم زنان از محله مون رد میشدم و تو اون پسر سبیلوی چشم و ابرو مشکی بودی که هرروز سرکوچه منتظرم بودی ..کاش من دردوره ای جوانی میکردم که هیچ راه ارتباطی با تو نداشتم نه موبایلی داشتم نه تلگرام و واتس اپ و اینستاگرامی...اون روزها عشقها واقعی بودن...ارتباط من و تو تنها از راه چشمهامون بود و شاید اگه یه روز سرکوچه منتظرم نبودی نگرانت میشدم و ازت بی خبر میموندم. مجبور میشدم پای تلفن سکه ای برم و به خونتون زنگ بزنم...تا با شنیدن صدات قلبم اروم بشه و با حرفات قندتو دلم آب بشه..من دوست داشتم هربارکه منو میدیدی تصدق چشمام بری و مشتاق ثانیه ای دیدنم باشی و دیدارهای یواشکیمون تو حجره های پشت حافظیه با دنیا عوض نکنی..دردوره ما شاید ادمها به هم پیام بدن شاید هفته ای یکبار همدیگه رو ببینن و شاید همدیگه رو کمی دوست داشته باشن... ولی عشقها مثل قدیم پررنگ. پرشور و پرحرارت نیست... دیگه کسی برای رسیدن به کسی تلاش نمیکنه.. قلبها آسون به دست میان و آسون ازدست میرن...خوشا به حال قلبهایی که به هم وفادارن و توی همه شرایط همو ترک نمیکنن..❤
@sahar_mozaffri
@sahar_mozaffri
۴.۵k
۰۳ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.