یکم دقت کردم بعد فهمیدم اون
یکم دقت کردم بعد فهمیدم اون
...... ت.تهی.تهیونگه
از ترس یهو جیمین رو هول دادم اونور
جیمین. چی شده 😦
ت. ت. تهی. تهیونگ😦😦
ادمین. جیمین سریع ب پنجره
نگاه کرد
تهیونگ یه خنده تمسخور امیزی زد
تو از ترس هیچی نمیگفتی و فقت به تهیونگ
نگاه میکردی
جیمین هم همینطور
تهیونگ بدون هیچ عکس العملی سوار ماشین شد و رفت
ت. نههههه تهیونگ لطفا نرووووو
نشتی روی زمین و گریه کردی
که جیمین امد و تورو از روی زمین بلند کرد
جیمین. منو ببخش تقصیر من بود😞
تو بدون هیچ حرفی داشتی گریه میکردی
که بعد از چند دقیقه گفتی
حالا چیکار کنم😭
جیمین هیچی نمیگفت
دیگه تقریبا ساعت سه نصف شب بود
که تو یهو روی پای جیمین خوابت برد
جیمین هم تورو با خودش برد خونش (منحرف نباشید اتفاق خاصی نیوفتاد😁)
صبح که بلد شدی دیدی روی تخته جیمینی
جیمین رو بیدار کردی و گفتی
ت. جیمین من اینجا چیکار میکنم
جیمین. تو دیشب خوابت برد و من مجبور شدم تورو با خودم بیارم خونه خودم
. یهو از جات پریدی توی هوا و گفتی
ت. جیمین دیشب ک اتفاق خاصی نیوفتاد
جیمین. نه نترس اتفاقی نیوفتاد
ت. اوکی خیالم راحت شد
جیمین. ت گشنت نیست
ت. چرا گشنمه
جیمین. خب پس به خدمتکارا میگم که غذا رو اماده کنن
ت. اخ جون 😁
رفتید پایین و روی میز ناهار خوری نشستید
غذاتونو خوردید
تو داشتی فیلم میدیدی
جیمینم داشت با گوشیش بازی میکرد
که یهو یکی در زد و تو رفتی در رو باز کردی و
اون کسی نبود جز.......
پایان
شرایط
۱۵ لایک
۱۹ کامنت
بای بای تا پارت بعدی😁
...... ت.تهی.تهیونگه
از ترس یهو جیمین رو هول دادم اونور
جیمین. چی شده 😦
ت. ت. تهی. تهیونگ😦😦
ادمین. جیمین سریع ب پنجره
نگاه کرد
تهیونگ یه خنده تمسخور امیزی زد
تو از ترس هیچی نمیگفتی و فقت به تهیونگ
نگاه میکردی
جیمین هم همینطور
تهیونگ بدون هیچ عکس العملی سوار ماشین شد و رفت
ت. نههههه تهیونگ لطفا نرووووو
نشتی روی زمین و گریه کردی
که جیمین امد و تورو از روی زمین بلند کرد
جیمین. منو ببخش تقصیر من بود😞
تو بدون هیچ حرفی داشتی گریه میکردی
که بعد از چند دقیقه گفتی
حالا چیکار کنم😭
جیمین هیچی نمیگفت
دیگه تقریبا ساعت سه نصف شب بود
که تو یهو روی پای جیمین خوابت برد
جیمین هم تورو با خودش برد خونش (منحرف نباشید اتفاق خاصی نیوفتاد😁)
صبح که بلد شدی دیدی روی تخته جیمینی
جیمین رو بیدار کردی و گفتی
ت. جیمین من اینجا چیکار میکنم
جیمین. تو دیشب خوابت برد و من مجبور شدم تورو با خودم بیارم خونه خودم
. یهو از جات پریدی توی هوا و گفتی
ت. جیمین دیشب ک اتفاق خاصی نیوفتاد
جیمین. نه نترس اتفاقی نیوفتاد
ت. اوکی خیالم راحت شد
جیمین. ت گشنت نیست
ت. چرا گشنمه
جیمین. خب پس به خدمتکارا میگم که غذا رو اماده کنن
ت. اخ جون 😁
رفتید پایین و روی میز ناهار خوری نشستید
غذاتونو خوردید
تو داشتی فیلم میدیدی
جیمینم داشت با گوشیش بازی میکرد
که یهو یکی در زد و تو رفتی در رو باز کردی و
اون کسی نبود جز.......
پایان
شرایط
۱۵ لایک
۱۹ کامنت
بای بای تا پارت بعدی😁
۵.۹k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.