یکی، یک شب ﻣﻮﻗﻊ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻪ سوی ﺧﺪا دست بلند کرد وگفت : پرورد
یکی، یک شب ﻣﻮﻗﻊ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻪ سوی ﺧﺪا دست بلند کرد وگفت : #پروردگارا ﺑﮕﯿﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ... ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ #ﻧﺪﺍ ﺁﻣﺪ: #ﮔﻮﺷﯿﺘﻮ ﺑﺪﻩ...
طرف ﺳﺮﯾﻊ رفت ﺯﯾﺮ پتو، ﺧور و پوف ﮐﺮﺩ…
... ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻧﺪﺍ ﺁﻣﺪ: چی شد...?!
...گفت: هیچی بیخیال!! خر ما از کره گی دم نداشت!
طرف ﺳﺮﯾﻊ رفت ﺯﯾﺮ پتو، ﺧور و پوف ﮐﺮﺩ…
... ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻧﺪﺍ ﺁﻣﺪ: چی شد...?!
...گفت: هیچی بیخیال!! خر ما از کره گی دم نداشت!
۳۹۷
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.