میان ما چو شمعی نور میداد

میان ما چو شمعی نور می‌داد
کجا شدای عجب بی‌ما کجا شد

دلم چون برگ می‌لرزد همه روز
که دلبر نیم شب تنها کجا شد

برو بر ره بپرس ازرهگذریان
که آن همراه جان افزا کجا شد

#مولانا
دیدگاه ها (۱)

ای دل تو بهر خیال مغرور مشوپروانه صفت کشتهٔ هر نور مشوتا خود...

ای آنکه تو جان بنده را جان شده‌ایدر ظلمت کفر شمع ایمان شده‌ا...

گر من بدر سرای تو کم گذریاز بیم غیوران تو باشد حذرمتو خود به...

از تنگ دلی جانا جای نفسم نیست ...#سنایی

░⃟‌‌‎‎‌قطره قطره اشکهایم میچکد بر دفترمیاد بادا ... ان نگار ...

مرغ باغ ملکوتم. . .

روزها فکر من این است و همه شب سخنمکه چرا غافل از احوال دل خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط