مرغ باغ ملکوتم. . .
.
#روز ها فکر من این است و همه #شب سخنم
که چرا #غافل از احوال #دل خویشتنم
از #کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم #آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت #عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد #وی از این ساختنم
آنچه از #عالم عِلوی است #من آن می گویم
رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم
#مرغ_باغ_ملکوت م نِیم از عالم #خاک
چند روزی #قفس ی ساخته اند از بدنم
کیست آن گوش که او می شنود #آواز م
یا کدام است سخن می کند اندر دهنم
کیست در #دیده که از دیده برون می نگرد
یا چه #جان است نگویی که منش پیرهنم
تا به #تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
یک دم #آرام نگیرم نفسی #دم نزنم
می #وصل م بچشان تا در #زندان #ابد
به یکی عربده #مستانه به هم درشکنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
تو مپندار که من شعر به خود می گویم
تا که #هشیار م و #بیدار یکی دم نزنم
✍️ #مولانا
؛__________❤__________
#شعر #نثر
#گنجینه_ادب_فارسی
#ادبیات_فارسی #شعر_فارسی
#سرای_فارسی #آشیانه_شعر_نثر
#داستان #داستانک #حکایت #شعر_آیینی
#روز ها فکر من این است و همه #شب سخنم
که چرا #غافل از احوال #دل خویشتنم
از #کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم #آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت #عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد #وی از این ساختنم
آنچه از #عالم عِلوی است #من آن می گویم
رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم
#مرغ_باغ_ملکوت م نِیم از عالم #خاک
چند روزی #قفس ی ساخته اند از بدنم
کیست آن گوش که او می شنود #آواز م
یا کدام است سخن می کند اندر دهنم
کیست در #دیده که از دیده برون می نگرد
یا چه #جان است نگویی که منش پیرهنم
تا به #تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
یک دم #آرام نگیرم نفسی #دم نزنم
می #وصل م بچشان تا در #زندان #ابد
به یکی عربده #مستانه به هم درشکنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
تو مپندار که من شعر به خود می گویم
تا که #هشیار م و #بیدار یکی دم نزنم
✍️ #مولانا
؛__________❤__________
#شعر #نثر
#گنجینه_ادب_فارسی
#ادبیات_فارسی #شعر_فارسی
#سرای_فارسی #آشیانه_شعر_نثر
#داستان #داستانک #حکایت #شعر_آیینی
- ۱۰.۲k
- ۲۷ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط