من نمک گیر لبان شور و شیرین تو ام

من نمک گیرِ لبانِ شور و شیرینِ تو ام
شاعرِ شوریده یِ موهایِ پرچینِ تو ام

قصه گویِ خوابِ شب هایِ سیاهِ چشمِ تو
عاشقِ گلگونه هایِ سرخ و رنگینِ تو ام

بودنم در بودنت معنای بودن را گرفت
در نبودت ابری ازغمهای نمگینِ تو ام

من لبالب از لبانت بوسه ها برچیده ام
مست ازآن پیمانه های خنده آگین تو ام

تو مسیحایی و با هر دم مرا زنده کنی
تو اهورایی و من آتشگه دین تو ام

تو دعایِ مستجابی ، در نیازِ چشمِ من
من پیاپی در پیِ پیکی از آمین توام 
دیدگاه ها (۳)

از همون اول اریامه منو خیلی دوس میداشت... اصنی ول کن نبود خخ...

این روزهااینقدر از من دور شده ای که دویدن بدون روسری در کنار...

پلک بر هم بزن این چشم اذان پخش کند...اشهَدُ انّ ” تو” در کل ...

عده ای را بچه های پایین شهر نامیدندتنها بدین خاطرکه گردنبند ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط