میان اینهمه نجواها صدای ماست که میماند

میان این‌همه نجواها، صدای ماست که می‌ماند

بخوان بخوان! که فقط از ما، همین صداست که می‌ماند

صدای پِچ‌پِچ صیادان، نماندنی است، کبوتر باش!

طنین بال‌زدن‌های پرنده‌هاست که می‌ماند

پس از وجودِ خداوندی، تو رکنِ اولِ دنیایی

فراتر از تو که می‌آیم فقط خداست که می‌ماند

بیا شبانه از این بُن‌بست، بدون واهمه بگریزیم

که از گریختنت با من، دو ردّ پاست که می‌ماند

همیشه یادِ نخستین عشق، زبان‌زد است به مانایی

تو عشقِ اول من بودی، غمت به‌جاست که می‌ماند
دیدگاه ها (۴)

این چه رازیست که در پرده چشمان تو خفته ست به ناز ؟ ای که در ...

تو به من خندیدی و نمی دانستی؛من به چه دلهره از باغچۀ همسایه ...

را کفر سر زلفت ز ایمان باز می دارد اگر جستم ز دام او مسلمان ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط