میان این همه نجواها، صدای ماست که می ماند
میان اینهمه نجواها، صدای ماست که میماند
بخوان بخوان! که فقط از ما، همین صداست که میماند
صدای پِچپِچ صیادان، نماندنی است، کبوتر باش!
طنین بالزدنهای پرندههاست که میماند
پس از وجودِ خداوندی، تو رکنِ اولِ دنیایی
فراتر از تو که میآیم فقط خداست که میماند
بیا شبانه از این بُنبست، بدون واهمه بگریزیم
که از گریختنت با من، دو ردّ پاست که میماند
همیشه یادِ نخستین عشق، زبانزد است به مانایی
تو عشقِ اول من بودی، غمت بهجاست که میماند
بخوان بخوان! که فقط از ما، همین صداست که میماند
صدای پِچپِچ صیادان، نماندنی است، کبوتر باش!
طنین بالزدنهای پرندههاست که میماند
پس از وجودِ خداوندی، تو رکنِ اولِ دنیایی
فراتر از تو که میآیم فقط خداست که میماند
بیا شبانه از این بُنبست، بدون واهمه بگریزیم
که از گریختنت با من، دو ردّ پاست که میماند
همیشه یادِ نخستین عشق، زبانزد است به مانایی
تو عشقِ اول من بودی، غمت بهجاست که میماند
۱۹۷
۱۵ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.