ولی من نمی توانم این را بفهمم

ولی من نمی توانم این را بفهمم؛
نمی توانم اجازه بدهم که هر موجودِ دوپای رذلی اسم انسان را یدک بکشد. دیگر تعدادشان از حد گذشته! به لطف پزشکی و قانون، مثل مور و ملخ تکثیر شده اند؛ مثل خرگوش زاد و ولد می کنند.
منزجرم بر زمینی قدم بگذارم که یک قوم بیگانه بر آن مسلطند. باید قانون را تا وقت هست، تغییر داد و راه مرگ را باز کرد.
در هر حال، آنها دارند به دست خودشان این کار را می کنند، نه، این من نیستم، خود آنهایند! فکر نکن که من خیلی بی رحمم، نه، من فقط منطقی ام. من فقط نتیجه و ثمره و علامت مساوی جلو اعدامم.
دیدگاه ها (۱)

من نمي دانم كه پانزده ساله ام يا شانزده ساله...من موهاي كوتا...

وقتی خودت خودتو دوست نداری چجوری توقع داری بقیه دوستت داشته ...

بازگشت همه به سوی ماست، چه بسا با اکانت فیک

_تو یه هیولای اشغالی+درسته، با هیولاها ملایم تر صحبت کن، هیو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط